جمعه ۱۸ آبان
عشق دوباره شعری از مه و موج
از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۹ ۱۵:۴۲ شماره ثبت ۸۷۷۰۵
بازدید : ۲۳۴ | نظرات : ۵
|
|
مدت ها بود که احساس ها در من مرده بودند،به هر جا نگاه میکردم تاریکی و پوچی بود،خسته در راهی که هیچ انگیزه ای برای ماندن نبود،تا آن زمان که یک شب زیبا برایم رغم خورد،تو در زندگی من دوباره پدیدار شدی،شور و شوق و هیاهویی تمامم را در بر گرفت،آن زمان که چشمانت را دیدم و آغوشت را حس کردم،دانستم که خدایم فرشته ای از جنس پاکی را به من تقدیم کرده،عشق من،افکارم در این دنیای بی همتا بازی ام میدهند،ترس از دست دادنت ایمانم را ضعیف میکند،ای کاش زمان با یک پلک زدن میگذشت و من تو را برای همیشه در آغوش میگرفتم،به تو از سمت خود وعده وفاداری و ایمان به رسیدنت را میدهم،بدون هیچ استدلال و منطقی عاشقانه میخواهمت و همه ی دوست داشتندهایم برای توست،رویای همیشگی ام...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.