شنبه ۲۹ دی
تقدیر شعری از شکیب داودی
از دفتر آخر پاییز نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۹ ۰۴:۳۷ شماره ثبت ۸۷۶۸۶
بازدید : ۲۹۸ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب شکیب داودی
|
یک روز بی بهانه دلم را گذاشت رفت
میگفت باورش شده اما گذاشت رفت
آنقدر خسته از من و ما شد که عشق را
با خاطرات خوب خودش جا گذاشت رفت
من دست روی هرکه نهادم که ما شویم
تقدیر بود، روی دلم پا گذاشت رفت
افیون شد و تمام وجود مرا گرفت
راحت مرا به نشئگی ام واگذاشت رفت
روزی قرار بود که با خود یکی کند
حتی مرا که با همه تنها گذاشت رفت
بی اختیار گریه سرازیر میشود
زاینده رود زنده شده تا گذاشت رفت
شکیب داودی
|
نقدها و نظرات
|
درود برشما جناب استکی بزرگوار. سپاسگزارم از مهرتان. زنده باشید🌹🌹❤❤🙏🙏 | |
|
عرض سلام و ادب احترام جناب انصاری بزرگوار. سپاس از محبتتون قربان. ناقابله. درود بر مهرتان🌹🌹🙏🙏❤❤ | |
|
درود بر شمادجناب اشرفی عزیز. ارادتمندم. نوش نگاهتان. 🙏🌹❤🙏🌹❤ | |
|
درود بانو غضنفری. سپاس🙏❤🌹 | |
|
درود بر شما بانو غیبی پور. سپاسگزارم از مهرتان دوست گرانقدر🌹❤🙏 | |
|
سلام و درود برشما. سپاسگزارم از لطف و محبت شما. زنده و پاینده باشید🌹🌹❤❤🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد