يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
آخرین اشعار ناب فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
|
رنگین کمان ناخود آگاه
من سیاه و تار از تو و دنیا به جنگت می آدم شمشیر ز رو بسته
تو پیروز جنگ بودی ولی با صلح سفیدت آمدی دیدار منه خسته
تو دیدی همه وسعت سیاهی اقبال و سواد قلبم را تو می دیدی /
ولی گفتی عجب رنگ قشنگیست این سیاه نترسیدی و خندیدی
همان لحظه من گم شدم بی نشانه در اعماق ژرف نگاهت /
همان لحظه که توپیداشدی با آن رنگین کمان نا خود آگاهت
من می گشتم درون چشمت در پی خود ولی خدا را می یافتم /
نبودی ببینی با یکرنگ سیاه چشمت چه رویاها که من نمی بافتم
گذشتی تو زمانی که طفل زمان هنوز در خواب ناز بود/
گذشتی وقتی پنجره رویا رو به منظره چشمانت باز بود
گذشتی ولی جا گذاشتی فردای من را در امروز تا ابد
نمی دانی بعد تو چه خواستنی شد غم چه خوب و چه بد
بیا سوگند که بعد تورنگین کمان سرد و به غایت خاکستریست /
بیا که جادوی خورشید پشت منشور چشم بیمارت بستریست
|
نقدها و نظرات
|
بسیار لطف کردین نظر دادین و خدا رو شکر که شعرم از نظر زیبا ببین شما گذر کرد | |
|
سلام و درود ببخشید اگه پیامهام تکراری میاد .تازه کارم دیگه | |
|
دردتان را بین دو آینه عقل و دلم تا ابد تکرار می کنم .ممنونم | |
|
خدا رو شکر . خیلی خیلی ممنونم | |
|
ممنونم .درود بر شما.مهر شما هم جاری.ممنونم | |
|
ممنونم واقعا .آمین به این آرزو برای همه | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.