جمعه ۳۰ آذر
دیوانه شعری از زهراجعفرزاده پهنوار
از دفتر رهایی نوع شعر شعرناب
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۰ تير ۱۳۹۹ ۰۱:۰۵ شماره ثبت ۸۷۱۷۰
بازدید : ۳۸۰ | نظرات : ۲۹
|
دفاتر شعر زهراجعفرزاده پهنوار
آخرین اشعار ناب زهراجعفرزاده پهنوار
|
راستش،
من نمیخواهم که از عشق، تو سیرابم کنی
یا شب و روز توجه بر دل زارم کنی
من فقط دلتنگت هستم ،با اجازه
در توانم نیست یاد تو فراموشم شود
من فقط یک کودک دیوانه ام
و تو را میبینمت در خواب و در بیداری ام
راستش ،
من نمیخواهم تو آن من شوی
من نمیخواهم که تسخیرت کنم
راستش اینگونه است
من کمی از کودکی ها جسته ام
و کمی هوشیار تر هم گشته ام
در خیالاتم،همیشه، هر زمان
غیرممکن ها تصور کرده ام
غیر ممکن چیست در افکار من
ممکنی که قبل از آن غیر آمده ؟
غیرممکن دیدن روی تو است؟
غیر ممکن آن صدای ناز توست؟
صورت زیبای همچون ماه توست؟
غیر ممکن حال الان من است ،
مدتی بسیار دلتنگی و پتکی روی دل ،
دل نباید تنگ باشد ؟
تنگی دل خوب نیست ؟
خوب و بد چیست ؟
غلط چیست ؟
من نمیدانم درستش چیست ؟
میدانم که دلتنگت شدم
یک سوال ...
این سخن، از دل برون آمد ،تو با دل خوانده ای ؟
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود
بابت نظر ارزندتون سپاسگزارم 🙏🌺 | |
|
درود هااا به مهر میخوانید🌺🌺🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
که این زخم کهنه عاقبت سر باز می کند
تا گفتم سکوت،درد جاری شد از آن نگاه
می گفتی که اشک هم برایت ناز می کند
بسیار عالی
همیشه آخر شعرهاتو خیلی خوب تموم می کنی
اگر چه شاید گاهی ابتدای خوبی نداشته باشن
هم تعریف بود هم ...
💐🙏