جمعه ۲ آذر
اگر نماندم و ماندی... شعری از علیرضا مسیحا
از دفتر عاشقانه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱ تير ۱۳۹۹ ۰۰:۰۰ شماره ثبت ۸۶۸۲۹
بازدید : ۲۹۷ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب علیرضا مسیحا
|
چقدر آمده ای دیرو وه چه شیرینی
تو آن رفیق صمیمی و عشق دیرینی
تو آن سلام سلامت؛ تو موج دریایی
تو شعله ای تو شرابی، تو خواب و رویایی
دلم ربودی و رفتی؛ چه بچه گانه دویدم
به راه عشق ندیدی، چه رنج ها که کشیدم
صدا و لحن تو در گوش و دلخوشم بر این
تو نغمه سر کن و این مست عاشقت را بین
به قد و قامتت ای سرو، به ناز چشم تو سوگند
دعا نموده ام از دل که شاد باشی و خرسند
دلی که برده ای از من، فدای روی چو ماهت
تمام هستی من هم نثار نیمه نگاهت
فلک ز جور و جفا کرده راهمان را دور
بدون بودنت این قلب، می زند ناجور
اگر نماندم و ماندی در این زمانه سلامت
قرار و وعده ی دیدارمان به روز قیامت
وفای عهد کن و دست من بگیر ای یار
جدا نکن ز خود هرگز مرا دگر اینبار
علیرضا مسیحا
26/03/99
|
نقدها و نظرات
|
ممنون استاد عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دستمریزاد