(( اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است و آن چون
یکی را داده ای صد ناز و نعمت
یکی را نون جو آغشته در خون ))
*************************
نه دستم می رسد بر چرخ گردون
نه خواهم گفت که این چون است و آن چون
چرا دادی بدین صد ناز و نعمت
بدان یک نون جو آغشته در خون
*************************
تو خود خلقش نمودی خویش دانی
که بر صدرش و یا ذیلش نشانی
و گر دادی یکی را ناز و نعمت
بدان یک داده ای آه و فغانی
***********************
من آخر با خدایی کارکم چیست؟
که پرسم این چگونه آن دگر کیست
چه دانم من که شاگرد تو چون است
که آیا نمره اش صفر است یا بیست
************************
من آخر مانده در احوال خویشم
نمی دانم که ام یا چیست کیشم
خود آخر بنده ای گم کرده راهم
گرو بگذاشته ام پیش تو ریشم
***********************
به من آخر چه که تو در چه حالی
به کی شادی به کی دادی ملالی
چه خوش گفتند یاران قدیمی
که جیب خالی و پز های عالی
موفق باشید