سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        اعتراف

        شعری از

        امین سوری

        از دفتر زینب.عشق .جنون نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱ ۲۰:۱۵ شماره ثبت ۸۴۸۵
          بازدید : ۱۲۳۵   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        اعتراف خواهم کرد 
        امروز همه ی رازهای پنهانم را 
        زینب 
        عشق 
        جنون
        همه ی تردیدها همه ایمانم را 
        بگذار بگویم 
        حتی اگر رسوایی 
        بر پیشانی نا گفته هایم سایه بیاندازد
        گاه بر بوم سپید عشق 
        دستی قلم میزند 
        که در اندیشه اش 
        کور کورانه 
        جلوه ها را نقش بسته اند 
        گاهی نگاهت شمع میشود 
        برای احساس های یخ بسته ام 
        وقتی نقاش نباشی 
        عشق هم بهانه می شود 
        برای بودن 
        سرودن 
        زدودن 
        من در تلاقی امیر اباد و گارگر 
        در چهار راه کالج زیر پل 
        حتی روبروی صنعتی شریف 
        بارها و بارها دیدم 
        عشق گاهی بهانه ایست 
        برای آزادی
        عشق گاهی بال می شود برای پرواز 
        ازممنوع پرواز بن غازی تا ازاد حلب 
        از چشمان تو تا دلتنگی
        آن روز که سفر میکنی تا خیال بامن نبودن
        کاش چشمانت را زبان اعتراف بود 
        من نقاش نیستم 
        اما چشمانت هیچ گاه دروغ نمیگوید 
        می دانم 
        گاه عشق در چشمها میمیرد 
        و گاه از نگا هی همچون خون 
        جاری میشود 
        بر سنگ فرش خیابان 
        هر جا که اسیر میشوم 
        هر جا که آزادی ام را میدزدند 
        عشق ندا میدهد
        زینب 
        جنون 
        دام بلا میدهد 
        میبینی گاه شعر هم شعله میزند 
        می سوزد 
        میسوزاند 
        نعره میزند 
        مرگ سهراب آن روز از داغ ترانه بود 
        رستم نمیدانست 
        حتی عاشقانه هم گاهی بهانه بود  
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5