دوباره حس غزل دلم رو پیدا میکنه
این کویر سینه ام هوای دریا میکنه
وقتی که غم میشنه تو غربت نگاه تو
پا میشه شور تو دلم اخ که واویلا میکنه
با نسیم های شفق چه راز پنهونی داری
رقص باد با گیسو هات راستی که غوغا میکنه
انقدر مقدسه سایه ی مهتاب نگات
که اگه ماه ببینه نورشو حاشا میکنه
تورو هر بار میبینم صد باره عاشقت میشم
با نگاه مست مجنون که به لیلا میکنه
نکنه نگاه تو با کسی مهربون بشه
که چشام شاکی میشه با همه دعوا میکنه
توی میدون نبردت مرد جنگی ام بیاد
با چشات اسیر میشه دستاشو بالا میکنه
خرق عادت نشده دوری تو معجزه کرد
غار تنهایی من هر کس و بودا میکنه
با نت صدای تو میسازه آهنگاشو باخ
بهتوون سمفونیاشو با تو اجرا میکنه
بمب خنده های تو حق مسلم منه
قدرتش هسته ایه دنیا رو امها میکنه
تو ژنو اسم تورو شنیدن از لب ظریف
کی میگفت که پنج و یک با ما مدارا میکنه؟
همه گیرایی شعرم از تو نشئت میگیره
که غزل ترانمو توی دلا جا میکنه
..................................................
این غزلترانه رو با یکی از دوستای عزیزم به نام امین مظفری مشترک و با هم نوشتیم که خیلی تجربه ی زیبایی بود .
زیبا وقشنگ سروده اید
پایا باشید