چهارشنبه ۵ دی
قلب این عاشق شعری از روح الله اسدی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۹:۵۳ شماره ثبت ۸۴۷۶۱
بازدید : ۲۶۳ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب روح الله اسدی
|
دلم بِشکسته شد وقتی که راهت را سوا کردی
مرا سوزانده ای آخر و از قلبت جدا کردی
دِگر دیوانه می گردم چو پروانه به دورِ شمع
شقایق را که می بینم ببین با دل چه ها کردی
تنم سرد است و افکارم پریشان می شود آنگه
که فکرم می زند آتش، چرا با من جفا کردی
صدایت می وزد در شب چه طوفانی به پا گردد
گلستانی نمی ماند، تو دستم را رها کردی
زبانت می زند زخمم که بنیادم براندازد
تو بر ویرانه های قلب این عاشق شنا کردی
چو تنها مانده این بلبل که آوازش نمی آید
نشانی از تو می خواهد بداند بد چرا کردی
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام ودرود بزرگمهر عرض ادب و احترام فراوان بسیار متشکرم از محبت شما ونقدی که ارائه فرمودید، بنده پوزش می طلبم که گهگاهی درمحضربزرگان جسارت کرده ودست به قلم میشوم،درنتیجه لقب شاعربرای تازه کاری مانندمن برازنده نیست، شاید بنده نتوانستم حق مطلب را ادا کنم،اما دربیتی که فرمودید،منظوراین کمترین این بود،:زخم زبان تو باعث زخم زدن برپیکره ی وجودم میشودتاجایی که بنیاندم را بریزدوتنها ویرانه ای ازمن بجا بماند،وتودرعین بی تفاوتی درحال خوشگذرانی هستی (همان شناکردن)، اما اگربدبیان شدمن ازشماپوزش می طلبم ،وبسیارمتشکرم ازتوجه جنابتان که راهنمایی فرمودیدوحتما به یاری خدا نقددلسوزانه شما درخاطرم می ماندوزین پس تلاش بررعایت کردن این نکات ظریف ونابی است که فرمودید،دگربار از راهنمایی خیرخواهانه شمامتشکرم قدردان مهرتان هستم ارادت ها | |
|
سلام ودرود بزرگمهر قدردان مهرتان هستم | |
|
سلام ودرود بزرگمهر زیبانگاه پرمهرشماست قدردان مهرتان هستم ارادت ها | |
|
درود مهربانو سپاس مندمهرشماهستم | |
|
سلام ودرود مهربانو زیبا نگاه پرمهرشماست مهرتان راسپاس ارادت ها | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سروده تان از لحاظ وزن وقافیه هیچ اشکالی ندارد کاملا سالم وبی عیب است ولی از آنجا که اجازه ی نقد داده اید در کمال ادب و احترا م یک نکته را بحضورتان عرض میکنم وآن اینکه شاعر گرانقدر فقط وزن وقافیه ی درست برای یک شعر ناب کافی نیست تناسب معنوی هم شرط است .شعر مینیاتور زیبایی از چینش کلمات زیباست با معنایی متناسب ، در شعر شما نه تنها گاهی مصراعهای دو بیت باهم تناسب معنایی ندارند ملکه حتی این پریشانی معنوی در مفهوم یک مصراع هم به چشم میخورد برای نمونه یک بیت را عرض میکنم
"زبانت می زند زخمم که بنیادم براندازد
تو بر ویرانه های قلب این عاشق شنا کردی"
اگر عدم تناسب معنوی دو مصراع را هم نا دیده بگیریم مصراع دوم به تنهایی هم معنای منطقی ندارد. شاعر محترم ، مگر ویرانه جای شنا کردن است ؟!
چه کسی تا بحال در ویرانه شنا کرده است ؟!
برادر عزیز ویرانه جای "بَنا" کردنست نه شنا کردن لا اقل میتوانستید بفرمایید
" تو در دریایی از خونِ دل عاشق شنا کردی"
حتما عرایضم را به روح بلند وانتقاد پذیرتا بخشیده اید
باکمال احترام