بیدار شو !!!!شاید که این پایان مهلت ست
محصول غفلت کردنت، یکعمر حسرت ست
روز مکافات جهان،،،،،،، یک باره می رسد
یا خرمنت از سرفرازی،،، یا که خفت ست
امّا تعجب کردنت،،، آن روز دیدنی ست
(اطراف من، دیگر چرا اینقدر خلوت ست)
جامانده هم باشد کسی، خود درد بدتریست
وقتی بفهمی نیتش، در کسب ثروت ست
در باور کفتارهای مست لاشه ای
احوال پرسی از تو هم،یک هتک حرمت ست
هر آستین پرورده ی در ناز و نعمتات
در سوز نیشش،صدهزاران درد و محنت ست
افسوس! این تنها شروع رنج و بردگیست
هر کس رسید از راه، همراهش خجالتست
از آن که سنگش را،،چنین بر سینه می زنی
تنها نصیبت، سنگ های کین و نفرت ست
عشقی که با دوز و کلک، آمد به سمت تو
تلخند یکسر طعنه اش،، با طعم ذلتست
آن روز میفهمی که دزد مال تو که بود
پر اعتمادی کز ریا، حالا به شوکت ست
امروز را یاد تو می اندازد، آن که خود
از دولت دارایی ات، دارای قدرت ست
هر چیز که، با حیله و بی زحمت آمده
آن روز دردی بر دلِ عادت به لذت ست
■■□■■
'قسمت'،، فرآیند زمانه از ضمیر ماست
خوبی اگر کردی، تو را فردای راحت ست
'افسوس'، تنها حاصل بدمزه ی بدیست
"دار مکافات ست دنیا"، این حقیقت ست
این نانوشته، بهترین قانون زندگی ست
((هشدار!!! شاید تا ته امروز فرصتست..))
✍️ علی سلطانی نژاد
فــــــرصـت آخــــــر