قسمت می دهم از نقطه ی پایان برگرد
نا رفیقی نکن ای دوست تر از جان برگرد
روزِ من: شب، شبِ من: غصه و ماتم شده است
شوق و انگیزه و آرامش و سامان برگرد
شور و شوق دل من!رفتن تو پیرم کرد
شده ام مرکز زجرآور بحران برگرد
شعله ی رفتن تو،خرمنِ فردای مرا؛
زده آتش،شده ام خسته و ویران برگرد
رفته از پنجره ی عشق! مردد شده ای؟
شک نکن جان خودت از درِ ایمان برگرد
درد دوری تو بدجور زمینم زده است
من مریض توام ای چاره و درمان برگرد
لعنتی!عمق ابَر فاجعه را می فهمی؟
تا نکشته ست مرا ماتمِ هجران برگرد
چه کسی مثل من آواره و دیوانه ی توست؟
می شوی آخر این راه، پشیمان... برگرد
من نباشم چه کسی چشم تو را شعر کند؟
ماه زیبای دلم! گوهر تابان برگرد
شده ای سوژه ی اشعار کدامین شاعر؟
شاه بیت غزل من! نشو مهمان برگرد
بی تو هر منظره ای زشت و پر از ایراد است
راز زیبایی پاییز و بهاران برگرد
لیلیِ قصه ی من!علت دلدادگی ام
مثل مجنون زده ام سر به بیابان برگرد
گفته بودی: به خدا هرچه شود می مانم
ای هوای نفسم! حضرت جانان برگرد
گلشن عشق من از دوری تو خشکیده ست
مثل بی تابی یک رود خروشان برگرد
صحبت از حرمت عشق است، نه احساس خودم
تا پس از ما نشود عشق،پریشان؛ برگرد
ظاهرا کودک وجدان تو راحت خوابید
تو ندیدی که شدم درهم و داغان؟ برگرد
محض من،محض خدا،محض همه خاطره ها
من به قربان تو بانو به هر عنوان برگرد
گفته ام هرچه که آمد به سرم؛ خوددانی
حضرت زلزله در صورت امکان برگرد