جمعه ۲۵ آبان
وصال شعری از مجید هوشیار
از دفتر شعرناب نوع شعر قصیده
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ۱۳:۲۳ شماره ثبت ۸۱۲۷۱
بازدید : ۴۴۱ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب مجید هوشیار
|
آنقدر شوق تو دارم به خرابات زنم
شود مست ز میخانه تو روح و تنم
چه کنم ای صنما عشق تو باشد به سرم
به بر هر صنمی نام تو باشد سخنم
گرم از تن به در آیم،، به وصال تو رسم
عطر گیسوی تو آید همی از کفنم
این چه رازیست که هجران تو آخر نرسد
کام وصل تو یارا میرسد آیا به منم؟
رفته ای در پس دوران و نمی آیی باز
همه گل ها بخشکید، خار است چمنم
منِ گمگشته که گمکرده نگاری دارم
بعد آدم، دیر زمانیست دور از وطنم
حالتی رفت و نورِ تو در جانم افتاد
از هماندم مجنونِ آن شیرین دهنم
خوبرویان جهان در بر تو روی کشند
ملت عشق بدانند غیرتو دم نزنم
رسم این عاشقی و هجر وصال تو شَها
قصهء یوسف کنعان و پیِ آن پیرهنم
م.ه
|
نقدها و نظرات
|
منتیست وجود پر مهرتان مهربانو ،سپاس از نگاه شما | |
|
درود بزرگوار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما
زیبا بود
فقط وزنش دربرخی جاهامی لنگه