جمعه ۲ آذر
کوچه ی دل شعری از مشکوة توکل
از دفتر آستان عشق نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۱ ۱۸:۲۳ شماره ثبت ۷۹۹۲
بازدید : ۱۰۱۱ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب مشکوة توکل
|
دیشب تمام کوچه ی دل را قدم زدم
بوسی بر آستانه ی اهل قلم زدم
من بودم و خیال تو و ماهتاب و بعد
دل را به بحر عشق تو من بی بلم زدم
آنگه خیال خوب تو خواب از سرم گرفت
هی از تو شعر خواندم و هی از تو دم زدم
آنجا که جلوه کرد جهانی به چشم تو
اخمی به جام کردم و سنگی به جم زدم
آنقدر من خراب تو گشتم که گوپیا
زآوارگیم طعنه به آوار بم زدم
وقتی تو نیستی غم و تشویش با من است
شب در بغل بدون تو زانوی غم زدم
تو برتری ز ماه و بزرگی بسان کوه
این اشتباه بود که پیشت منم زدم
دیدم که پیر گفت جهان جمله جبر نیست
شاید که سرنوشت خودم را رقم زدم
آمد صدای همهمه جانا خموش باش
انگار خواب اهل محل را به هم زدم
مشکوة
با الهام از شعر استاد حسین منزوی
تا صبحدم بیاد تو شب را قدم زدم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.