ما رو باش خيال مي كرديم
هميشه يكي رو داریم
يكي كه به وقتِ گريه
سر رو شونه هاش بذاريم
ما رو باش خيال مي كرديم
يكي به فكر ما هست
ميون اين همه وحشت؛
بین اين مردمون پست
من كه واسه ی چشمات
قرصِ ماهـو مي شكستم
من رو بـاش چه بچگونه
كي رو عاشق مي دونستم
توي كوچه باغِ رویا
واسه كي شبا نشستیم
ما رو باش دل به كي بستيم؛
كي رو عاشق می دونستيم
ما رو باش خيال مي كرديم
گلِ عشقي كه شکفتی
راز شب هاي بغض رو
به هیچ نامحرم نگفتي
ندونستم ميری یه روزی
تموم عشق تو پوچه
حيفِ اون همه مدت
كه نشستم سرِ كوچه
ما رو باش خيال مي كرديم
كه از تو جدا نميشم
خالي از آرزو گشتم
وقتي رفتي تو از پيشم
افسوس چه عاشقونه
شعرِ چشماتو مي گفتم
هنوزم خيس ميشه چشمام
وقتي يادِ تو مي اُفتم
من همون ترونه سازم
كه بغضِ شبو خوندم
پای حضورِ سبزت
عمريه منتظر موندم
تو لايقِ عشقم نبودي؛
از محبتم نسوختي
نگفتي اون همه عشقو
بی معرفت تو چند فروختي؟
حالا مي فهمم چي ساختم
يه كاخِ ويرونه از رويا
حيفِ اون همه كاغذ
الكي واست شد سیا
منتظر واست مي موندم
اگه مي گفتي عاشقم هستي
درِ دروازه ي دل رو
پيشِ روي همه بستي
تازه فهميدم چه آسون
چشمِ تو به من دروغ گفت
چون با شنيدن عشقم
گلِ چشمات بر آشفت
هنوزم مياي تو خوابم
توی شباي پر ستاره
هنوزم ميگم خدايا
كاشكي برگرده دوباره
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)