سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        نبود؟

        شعری از

        رضا محمدی (شب افروز)

        از دفتر ناز نگاه نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ شهريور ۱۳۹۱ ۱۹:۱۴ شماره ثبت ۷۷۷۷
          بازدید : ۱۲۶۲   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا محمدی (شب افروز)

         

        در خراب آبات این دل جای دلداری نبود؟

        بر دل دیوانه ی ما یک پرستاری نبود؟

        روز و شب در کنج خلوت با می و مستی گذشت

        حیف از این عمری که بر آن نرخ بازاری نبود

        قیمت گوهر نمی داند کسی که جاهل است

        ای عزیزان عشق ما را یک خریداری نبود

        طوطی طبعم شکر از مطب دل می خورد

        زاغ ها را این چنین طبع شکر باری نبود

        در قفس افتاده ام -اما که آزادم ز خود

        آنکه می داند مرا گوید که بسیاری نبود

        در خیالم می گذارم یک بنای عاشقی

        آفرین بادا که این در کار معماری نبود

        گر چه دورم از ظواهر- سجده بر دل می کنم

        عشق می داند که بر من غیر از او یاری نبود

        کعبه در قلب من است- در شعرهایم بنگرید

        مْحرم دل می شود آن را که زناری نبود

        فتنه از خود می کشی! از نفس سرکش؟ ای دریغ

        تا کجا باید روی با او که غمخواری نبود

        من شکستم آن بت نفسی که خود آورده ام

        چونکه در چشمان او از عشق آثاری نبود

        در نگاه مهربانان مهربانی دیدنیست

        این چنین بودن عزیزان کار دشواری نبود

        جغد از چمان تنگش شب نشینی می کند

        نور حق در خواهش هر ذات بیماری نبود

        این دل خلوت نشین بوی طهارت می دهد

        عاشقان را جز دل دیوانه ابزاری نبود

        آرزو دارم که از مقصود تا مقصد روم

        آری آری از دل ما یک خبر داری نبود

        (شب فروزا) لحظه ی مردن چه شیرین می شود

        چون که در این زندگانی وقت دیداری نبود

        ----------------------

        شب افروز 7/7/91 

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3