سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      از من روی می گردانی

      شعری از

      محمد فروغی

      از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ ۰۰:۵۳ شماره ثبت ۷۷۷۳۹
        بازدید : ۲۷۷   |    نظرات : ۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد فروغی

      از من روی می گردانی
      و مرا رها می کنی تنها و تُهی
       در انبوه خیالات غریب
      پریشان تر از کابوس های شبانه ی شانه ی کنار آینه ات
      که خوابش هر شب از وحشت امواج خروشان سحرگاه گیسوانت آشفته است
      روبه روی آینه ات  نشسته ای
       دستی در انبوه موهای سیاهت می کشی 
      و طوفان بپا می کنی
      در دلی تنها و تهی
      در انبوه مه آلوده ایی از خیالات غریب
      با قلبی پریشان
      پریشان تر از انبوه گیسوانت
      سحرگاهان که از رویای رقیبی با حسرت
      تنها و تهی  برخاسته ای
      و روبه روی آینه ات  نشسته ای
      لبخندی تلخ را تکثیر می کنی
      و دندانه های تیز شانه ات را
      نه بر انبوه گیسوان سیاه به هم ریخته ات
      که بر پریشانی قلبی تنها و تهی  می کشی
      و خون دلی را سرخاب گونه هایت می کنی که در عطش بوسه های رقیب برافروخته اند
      از من روی می گردانی
      چرا که من تنها و تهی بودم
      و تو در خاطرت رویای انبوهی بود 
      پس مرا رها می کنی
      تنها و تهی
      در انبوه خیالات غریب 
        و روبه روی آینه ات نشسته ای
      سحرگاهان
       در انتظار رقیبی که انبوهی از رویاهای غریب توست ُو از سرشاری تنهایی من تهی سرریز می شود
      تو آشفته می شوی
       مرا از آینه ی خیالت هم  بیرون می کنی
      و من تنها و تهی آواره می شوم در انبوهی از خیالات غریب
      با قلبی پاره پاره که دندانه های شکسته شانه ات در گلوی زخم هایش گیر کرده است
       دندانه های شکسته ای که  خاطره پریشانی گیسوانت را
      چون بلور های تیز نمک
      در لابلاي گوشت زخمی قربانی اش می پراکند
       تا خاطراتی تلخ و فاسد  شدنی  را
       در عمق ضمیرش نمک سود کند...
      تنها و تهی ...
      افسوس
       آن روز که بر پریشانی بی کرانه ی اقیانوس مواج گیسوانت
      زورق دلم را از جزیره ای تنها و تهی به آب می انداختم
      گمان می کردم لبریز عشقی شده ام که در غرقاب های بلا همیشه مرا روی آب نگه خواهد داشت
      روی آب نگه داشت
      اما جسد متعفن تنها و تهی ام را
      که روحش را در انبوه گرداب های وحشتبار سفری غریب
       در اعماق تاریک اقیانوس
       لابه لای بازوان پیچ در پیچ اختاپوسی
       در کام مرگ رها کرده بود
      با انبوهی از جای زخم های تیغ های زهرآگینی که خونابه خاطرات هم آغوشی با عروسان هزار داماد دریا را طعمه ی کوسه های درنده ی فراموشی می کردند...
      گمان می کردم لبریز از عشق شده ام
      اما تنها و تهی بر جای ماندم
      آیا آن عشق تنها یک هوس بود
      نه هرگز
      چنان سفر غریبی چگونه بی عشق آغاز می شد
      شاید تنها رسالت عشق همین بود
      تنها و تهی کردن
      تهی از خویشتن
      از انبوهی خود
      برای پذیرا شدن...
      از من روی می گردانی
      هم آغوش رقیب
      با انبوه گیسوان شانه خورده ات
      و من تنها و تهی 
      پذیرای والاترین و انبوه ترین معنای زندگی
      سفری تازه را
      بر زورق شکسته ی دلم آغاز می کنم...
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۸ ۲۱:۱۳
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و جالب بود خندانک
      وحيد سخايي
      چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۸ ۱۷:۳۴
      درود
      شايد تنها رسالت عشق همين بود
      تنها و تهي ....
      محمد باقر انصاری دزفولی
      چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۸ ۲۰:۵۴
      زیباوپرمعنی بود
      همیشه توانا باشید
      هزاران درود برشماشاعر بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      رعنا بهارلویی  تخلص باغبان
      پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۴:۴۰
      درودبر شما شاعر گرانقدر
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      4