جمعه ۱۸ آبان
قفس شعری از مریم محمدصالحی
از دفتر دریای تلخ نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ ۱۸:۴۴ شماره ثبت ۷۶۴۴۶
بازدید : ۷۷۴ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب مریم محمدصالحی
|
داستان قفس نقاشی،
نقش آن کهنه طنابی است،
که می پیچد و می پیچاند
من محبوس ترین را ،
به خیال رخ تو...
و تو خود می دانی
که طناب از چه
چنین محزون است...
رنج تکرار ،
قفس را متلاشی کرده
یا طناب از نم چشمان من
از رو رفته!
تار و پودش همه هم درد
من از بی حالی است
حال من حال مرا برده
ولی فردایم،
شاکی از حسرت واندوه تو
در تنهایی است...
سنگ بردار
اگر می خواهی!
خانه ات را بشکن!
یا رهایم کن از این بی خوابی!
خواب من حسرت توست،
شک و تردید من از
نفرت توست!
با خودم می گویم:
نکند می آیی؟
نکتد عشق مرا
می خواهی؟!
سنگ ،
برداشته ای ؟!!
عشق،
می خواهی چه کار؟!
انتخابت این شد؟
دل من یک دله باشد دیگر؟
خانه ات
ویران شد...
قصر افسانه ای ات!
خانه ی شیشه ای
رویامان!
باشد این بار، برو!
خانه می خواهم چه کار؟!
کاه اگر یک چکه لبخند تو باشد،
کوه می خواهم چه کار....؟
من که از گل های امروز،
از اقاقی ها،
نچیدم شاخه ای
دانه های عشق فردا هم
نمی آید به کار!
بعد از این هر روز،
امروز است
راهی نیست
می دانم ولی،
همچنان
فردایم،
گله دارد از تو!
گله از حسرت و
اندوه تو در تنهایی...
و من اندیشه کنان ؛
نکند
می آیی!!...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
خوش آهنگ و زیبا بود