چهارشنبه ۲۸ آذر
|
دفاتر شعر ولی اله بایبوردی
آخرین اشعار ناب ولی اله بایبوردی
|
به مکتب خانه دادند کودکی را
کیاست با فراست بود جانا
به آدابی ادب تهذیب گردد
به انواع خُلق نیکو دور از بد
ادیبا گر قصیری عمر ما را
نهایت علم بر ما لا هویدا
مرا آن علم آموزی که آسان
برایم از جهان سود عایدی هان
اگر خواهی برایت رستگاری
به هر کونین راحت زندگانی
خموشی پیشه سازی هر کجایی
زبان در کام کش سودی بیابی
ز آسیب اجتماع آن کس رهایی
فرو بندد لبش دور از زیانی
به کام عقلی زبان را کن مقیّد
وجودت را میان خلقی مُشیّد
پدر چون کودکش را دید خلوت
سکوتی اختیاری لا که جلوت
ملولی کرد حس شد بدگمانی
مریض احوال چون دیدش به آنی
طبیبان را خبر دادش از این کار
معالج کودکش را گر اسفبار
گروهی را ملازم کرد با او
بپاید کودکش را علّتش رو
میان راهی صدایی دلپذیری
به گوش آمد که دُرّاجی به کویی
عزیمت هر محافظ سمت کویی
که صیدی را شکاری با نکویی
شکاری شد همان دُرّاج جانا
به فی الحالی ملک زاده بگفتا
اگر دُرّاج را بودش خموشی
به ناحق خون آن ریزان نبودی
بلا آسیب صادر از زبانی
بشد غلتان به رو خاکی عیانی
یکی از خادمان بردش پیامی
چو بشنیدش پیامی از غلامی
پدر مسرور امیدی به فرزند
که عاقل کودکی دارد برومند
پسر را دعوتی هر چند کوشش
چو نشنیدش کلامش را به رنجش
پدر شد خشمگین فرمان شاهی
به پنجه ضرب چوبی حکم جاری
پسر از ضربتی مجروح حالی
بیامد خانه مادر دید قالی
چو این حالی بدیدش اشک ریزان
به فرزندش بگفتش گر چه نالان
تو را نطقی است دوری از خلل ها
چه علّت ساکنی خاموش پورا
تبسّم کرد کودک گفت مادر
برایم ضربت آمد بود کیفر
عملکردی اگر بر گفته استاد
برایم بود دوری از بلا باد
اگر آن لحظه بودم من چو خاموش
بیان از گفت دُرّاجی فراموش
ز ضربت چوب پنجه گشتم ایمن
ازا یک جمله جاری حکم بر من
کلامی گر دو بودش جمله ناچار
مرا ضربت دو چندان بود صد بار
چو بشنیدش پدر این ماجرا را
حقیقت ماجرا گشت آشکارا
ولی اله بایبوردی
|
|
نقدها و نظرات
|
ارجمند استاد جناب آقای رفیعی عزیز ممنون از حضور سبزتان سپاس از اظهار نظر زیبا..... در پناه حق | |
|
سلام خانم محبوب ممنون از عنایت شما در پناه حق مستدام . | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آموزنده و زيباست