جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر سیده نسترن طالب زاده
آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده
|
کتاب را
میان ملحفه های سرد میپیچم
صدای گرم کوهن در رگه های صبح پخش میشود
در عصبهای بیرنگ نسیم
گریه ام میگیرد
لبهایم ، در تمام آیینه ها ، غزل ریخته است
خون سیاه گوزنهای شمالی، در چشمهایم پیداست
،
پیراهن سبزی از گزنه، به تن میکنم
گردنبندی از زمرد
گل سری از یشم
کفشهایم را به راس کوهستانهای مه انگیز چشمانت
به پا میکنم
تا فتح نارودنایا میدوم
دریا برایم دست تکان میدهد
در بوق ممتد کشتیها، پرندگان دریایی گنگ به ضیافت ما آمده اند
در عطش پنجره ها
عطر بوسه رسوایم میکند
گیلوا، پنجه در موهایم می اندازد
نفسم تنگ میشود
انگشتان تو را در آهنگ تنم، پنهان کرده ام
و قهوه ی راف روی تخت ریخته است
دستم را بگیر
در تب جنگلهای توس،
تا از صخره های اریب پرواز کنیم
رد پاهایمان در برف قله ها پیداست
ابرها، به لهجه ی دلدادگی ما می اندیشند
با من بیا
تا ساعت باران
در شنبه ای شیدا
که کراوات قرمزت،
در یقه ی زخمی لباسم رخنه کرده
و رقاصه ی خورشید دوباره با دود و شراب، می آمیزد
من در میان آلاله های مرداب
شیشه های نت را به میخانه ای کبود میبخشم
و آسمان آبی در طپش زلال پیراهنت،گم شده است
می 2018
|