مثل یک فانوسِ آویز به درخت
باد منو تکون میده به هر طرف
گرچه شعله ام شده کم و زیاد
ولی من دست نکشیدم از هدف
هدفم اینه که گل حرف بزنه
باغچه ها راه بِرَن و شادی کنند
عشق بیاد وسط یه کاری بکنه
عاشقا کویر و آبادی کنند
هدفم اینه که در راه درست
من و تو همیشه با هم باشیم
کتاب از کتابخونه بیاد بیرون
با تلاش سمبل عالم باشیم
سر فرازی رو بریم پیشه کنیم
نذاریم غرور گدایی بکنه
نذاریم گلو بشه تشنه ی آب
که کسی فکر رهایی بکنه
از کتابخونه بریم بال بخریم
خطِ پرواز و به ثروت بکشیم
قوز کهنگی را چنگک بزنیم
کمرِ نو رو و با همت بکشیم
هدفم اینه که در راه درست
من و تو همیشه با هم باشیم
کتاب از کتابخونه بیاد بیرون
با تلاش سمبل عالم باشیم
طول و عرضِ عشق و اندازه کنیم
برسیم به مرز دنیایِ سترگ
مزدِ عاشقا رو کامل بدهیم
لباس بچه نپوشیم به بزرگ
به شبها غُر بزنیم سخت نگیرن
راه خورشید و نبندن واسه روز
آفتاب و یادش بدیم به وقت بیاد
که بدونه ما دوسش داریم هنوز
هدفم اینه که در راه درست
من و تو همیشه با هم باشیم
کتاب از کتابخونه بیاد بیرون
با تلاش سمبل عالم باشیم