يکشنبه ۵ اسفند
باورم کن شعری از پوریا قلی پور
از دفتر عشق نامه نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۸ ۱۲:۲۲ شماره ثبت ۷۲۵۲۸
بازدید : ۵۵۳ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب پوریا قلی پور
|
می نویسم " عشق ... "؛ تو بخوانش درد
دلِ بیچاره ام حرفش را زود باور کرد
میان خنده ام، چه اشک سردی جاریست
دیوانه نیستم اما، خُب... این زندگیست
زندگی مرا آموخت از آتش گلستان شدن را
هرگز مَست نبودن و، اسیر مستان شدن را
زندگی را می شناسم، عشقش هم تنهاییست
نمیدانی میان آدمها، تنهایی چه بد حالیست
آری، اینجا خورشید هم بی فروغ است
برای آدمها، عشق معنای دیگر دروغ است
من اما از "تو" نوشتم، نگو دیوانه ام
من به قدر کافی خراب و ویرانه ام
نگاهم کُن، بگذار باور کنم عشق را هنوز
باورم کُن، رفیق دیروز و معشوق امروز
بگذار نلرزد دلم مثل دستان سرد و خالیم
چَشم ام پر آب اما، دُچار خشکسالیم
تو مرا باور کُن، بُگذار بُگذرند این ثانیه ها
من بمانم و تو، باران و شعر و قافیه ها
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود باعث افتخار من است استاد عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبااااااااا