نوبت عید است و ایامت به کام
می بنوش و شادی و غم را تمام
چرخ گردون را بشد خوش کام ما
عید نوروز است و خوش ایام ما
موسم عشق آمدست و نو بهار
دلبری از هر که گل را در گزار
گل به باغ و بلبلان را مست مست
چون طبیعت را ز مهر آکنده هست
ای خوشا چشمی که بیند مهر او
مات و حیران از صفای سحر او
آن که بیند دل ز کین عاری کند
سینه از مهر و صفا جاری کند
با تو گویم ای که عالم سروری
سینه چون دریا و بینش گوهری
دل سرای عشق و بیتابی دوست
آن که عالم را سرای مهر اوست
هر که داری کینه ای خوش در کنی
سینه را از عشق و فطرت تر کنی
دشمنی با دشمنان آسان بود
لیک سازش کار یک رنگان بود
گر دو روزی غم به دل اسکان بود
غم نه صاحب خانه بل مهمان بود
گر که حال دل تو را افغان بسی
غم مخور گردونه را گردان بسی
سال نو را سال یک رنگی نَما
تا که بینی صورت رب و خدا
خلوت و صحبتی معبود خود
آنکه دارد عشق و مستی پود خود
آنکه آگه از همه اسرار دل
انکه باشد محرم و غمخوار دل
یا رب از ما دور کن شرً و بلا
آتش کبر و غرور و خود ستایی و ریا
عاشقان بر کوی معشوقش رسا
عاقلان بر عشق و مستی مبتلا
جمله عالم صلح و ارامش نما
جنگ و کین از شر عالم بر گشا
هر که خواند دفترم دل شاد کن
هر که بر غم مبتلا آزاد کن
یا مقلب سوی خود دل را کشان
منزل خود پای لرزانم رسان
یا محول حال ما خوش چاق کن
هر چه از شور و صفا انفاق کن
ای که خواندی هر که دیدی شاد کن
نام دشتی هم دعایت یاد کن
آرزوی شادی در سال جدید برای تمام عزیزان
بسیار زیبا و شورانگیز بود