آنکه را سلطان غم نامی سزای مادر است
عاشقی راجلوه خوش ازصفای مادر است
ره به کوی ظلمت و شب پا ندارد فرصتی
هر که را در زندگی سنگر دعای مادر است
آنکه شب را تا سحر بیدار طفل خورده ای
چشم غمگین و بسا درد آشنای مادر است
شیر مردان را که فتوا میدهد بر جهل زن
بیخرد خود زنده مانی از غذای مادر است
دیدمش بلبل به گلشن میزند آوای خوش
شور بلبل را یقین شور و نوای مادر است
جمله عالم را که از مهر و صفا خلقت خدا
هرچه را باشد گمان بر اقتضای مادر است
گر که خواهی دولت باقی بیابی در جهان
شرح ان را بی تامل در رضای مادر است
هر که دارد بر دلش عزم و تمنای بهشت
ره برآن وارد شدن از خاک پای مادر است
چون به درد آید دلی از چوب آزار کسی
لطف درمان و دوا دست شفای مادر است
الفت و مهر و وفایش کی بگنجد در کلام
کلمه را وا مانده از حمد و ثنای مادر است
بوی آسایش چرا جویی حدیث و علتی
خاطر و آرام جان شیرین ندای مادر است
دشتیا گر در پی عشقی و شور و حال دل
پایه عشق و صفا مشکین قبای مادر است
هرکه بر دریای خود رفت از برش دُرّ گران
ناله و خون تاابد چون در عزای مادر است
روز مادر بر تمامی مادران و بانوان سرزمینم مبارک باد
زیبااااااااااا