درودبرشما
وبسیارممنونم از توجهتون به شعرم
خوشحال شدم....
نقدتون دربعضی موارد بجاست وقبولش دارم اگه به عنوان شعربخوام نگاش کنیم بله برای اینکه مخاطب روبیشترجذب کنه وکمی وادارش کنه به کندوکاش ذهنی وخودش کشف کنه لایه های پنهان شعررو بعضی جاهاشو میشد حذف کرد اگه کمی ایجاز بیشترداشت بهتره
باحذف جند جاش بهترم میشه ولی خب من خودم اینو به عنوان یک شعر ننوشتم وقالب روهم دلنوشته زدم مخصوصا
واژه ی مثل راهم اگه به عکس نوشته دقت کرده اید حذف کرده بودم خودم اما اونجا یادم رفته که توتایپشم حذفش کنم ازحواس پرتی ...
درمورد آشپزخانه هم دیگه وقتی نوشتم پناه می برم یعنی همون معنی سنگر رو میده دیگه قصدم ترسیم فضای جنگ نبود سرباز بی صلاح تسلیمه دیگه
ولی خب به عنوان یک شعرباتوجه به راهنمایی شما بزرگوار ویرایشش می کنم دردفترم به این شکل
درهجوم خاطره ها
سربازی بی سلاحم
به آشپزخانه پناه می برم!
شایدلحظه ای ازسرم بیفتی!
اما نمیدانم چرانمیشود!
امروز درقوری چای هم
شعردم کردم!
ودرقابلمه ی برنج
قافیه!
بازم هم ممنونم ازوقتی که گذاشتید می آموزم در کنارشمابزرگواران