يکشنبه ۴ آذر
حادثه شعری از شهرام عمرانی
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ دی ۱۳۹۷ ۱۴:۴۴ شماره ثبت ۷۰۴۹۶
بازدید : ۵۶۹ | نظرات : ۱۷
|
آخرین اشعار ناب شهرام عمرانی
|
امشب از حادثه ای بگذشتم
جان سالم ز خطر در کردم
من به چشمان خودم مرگ تماشا کردم
مرگ من حادثه ای بیش
و اصلا
مرگ من فاجعه ای نیست!
مرگ من جاذبه ای نیز.
برا دیدن بود
و چه ادمهایی!؟
که سر صحنه تماشا کردند.
و فقط میدیدند
که چنان در تب و تاب
چنان در خم و راست
چنین جان به در بردن ازین
قاعله را
مگر میشود!؟ حتما سببش کار خداست.
همه ناباور ازین نقصانی
که چه کارگردانی!؟
قصه را هیچ نبود پایانی؟
و همین بود که مرگ زد لبخند
دست من را گرفت
فشرد و بلندم میکرد
زیر لب گفت خدایا سوگند
که اینها همه مردند و فقط من زنده م
رفتم و تکیه زدم بر دیوار
اشک برد چشم مرا بی اختیار
به خودم تف به خودم فحش به خودم خندیدن
که هزاران سال است
در خودم مرده ام نفهمیدم!!!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زنده باشید به مهر و محبت
آوای دلتون شاد