شب یلدا برایم نقطه عطف است
شب یلدا برایم شب سرد است
شب یلدا همه به دور کرسی گِردند
شب یلدا همه در کنار عشق اند
شب یلدا اگرچه بلند است
شب یلدا اگرچه پر عشق است
ولی من شب یلدا ندارم
نه دیگر عشقی نه حالی، ندارم
شب یلدا شروع عاشقی بود
شب یلدا برایم نامه ای بود
نامه ای که در آن عشق جاری بود
نامه ای که در آن یاد تو تنها برایم بود
به یکباره شب یلدایم سیاه شد
خاطرات و یاد تو برایم تکرار شد
درست است شب یلدایت گرم شد
ولی زندگی من به همراهش سرد شد
درست است حافظ می دانی و می سرایی
درست است خط می نگاری و بی وفایی
درست است در بلند ترین شب سال منم تنهای تنها
درست است بی وفایی، بی مهری کردی بر من
درست است عشق فروشی کردی بر من
ولی مطمئن باش عذاب خیانتت همه سال
به یادگار ماند در قلب تنهام
منم تنهای تنها در این شب پر از سرما
منم تنها در این شب یلدا
منم آشفته منم غمناک
چرا با من چنین کردی؟
چرا به یکباره پیرم کردی؟
چرا باید در چنین شبی باشم چنین تنها؟
چنین سرخورده و غمناک
خدایا اگر این رسم عدالتت باشد
پس نباید یلدایت پا برجا باشد
خدایا می سپارمش به تو
به ترازوی عدالتت، به مرام تو
همانگونه که بر من خیانت کرد
ببینم بر او خیانت شد به دست پر توان تو
خدایا تو می دانی من چقدر تنهام
خدایا تو می دانی چه هست غم هام
خدایا تو می دانی چه بر من گذشت
خدایا تو می دانی چه شد سرگذشت
من از تقدیر دلگیرم من از بنده ی تو دلگیرم
من از دنیای تو دل سیرم
به آسمان هایت قسم به قدرت بی نهایتت قسم
می دانم یک روزی به دیده بینم که عاقبت خیانت کار چه شود
که رسوای دو عالم شود
خانه اش ویران شود
شراب شادی اش قطره ی خون شود
شب یلداش چون من نابود شود
غمگين و زيبا بود