يکشنبه ۲ دی
وااای بر تو! شعری از پیمان بهجتی
از دفتر هیچ در هیچ نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷ ۰۰:۱۶ شماره ثبت ۶۹۵۹۰
بازدید : ۶۵۳ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب پیمان بهجتی
|
یک روز از خواب بیدار میشوی و میبینی که دیگر آن آدم سابق نیستی!
میدانی که چه میگویم؟
درد که بی درمان باشد
در نهایت تبدیل میشود به یک بیخیالی
آنقدر بی تفاوت میشوی که احساس سِر بودن میکنی
احساسِ بی احساسی!
اگر به این مرحله از زندگی رسیدهای
وااااای بر تو!
#پیمان_بهجتی
|
نقدها و نظرات
|
سپاس از شما جناب شجاعی بابت نظرتان
در پسِ این واااای ، سخنان بسیاری وجود دارد که بنا به تعبیر هر فرد میتواند متفاوت باشد
وای بر روزی که فرد به مرحلهی سر بودن برسد چراکه در این مرحله دل دیگر دل نیست ، شی است ، بی روح و بی احساس
وای بر تو زیرا در این مرحله دردها به اوج خود رسیده اند و دیگر درد های کوچک بر تو بی اثرند(وای برای رسیدن به اوج درد ، نه بی اثری دردهای کوچک)
وای بر تو چون به این مرحله رسیدهای ، مرحلهی آخر...
و قسمتِ احساس بی احساسی که آمده است در توضیحِ تکمیلیِ سِر شدن است.
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.