از مردمِ این زمانه دوری بهتر
دندان به روی جگر، صبوری بهتر
امروزه قواعدِ مسلمان بودن-
پنهان و دروغکی و صوری بهتر
وقتی که بهشت زورکی باید رفت
پس باورِ جامِ می و حوری بهتر
از بینِ شراب و حوری و نهرِعسل
حوریست از اقلامِ ضروری بهتر
بسیار شنیده ایم توصیف اش را
قسمت بشود اگر حضوری بهتر
پیوسته شراب باید آنجا بخوریم
جای قدح و پیاله قوری بهتر
هی از لبِ دلبران و می از لبِ جام
با مزه ی اِسنکِ تنوری بهتر
هر حوریه رد شد متلک می گویم
در باغِ بهشت، بی شعوری بهتر..!
بر تک تکِ حوریان تنه خواهم زد
هر کس که به عشوه گفت کوری؟ بهتر
گفتند اگر نظر بده؛ می گویم:
حوری به لباس خوابِ توری بهتر
البته اگر بهشت خلوت باشد
پرواضح ست اینکه لخت وعوری بهتر
در جویِ پر از عسل اگر حوریه را
بندازی و با شیر بشوری بهتر
یا محترمانه کسبِ تکلیف کنی؛
"حوری! تو خودت بگو چه جوری بهتر؟!"
این حادثه در ذهنیتِ سیالِ
یک شاعرِ نشئه ی بخوری بهتر
باید که غزل مثنوی اش می کردم
یا وزن اگر که بود دوری بهتر
القصه... به جای نسیه در آینده
نقدینه به عالَمِ عبوری بهتر
ای دوست تو را وعده ی حوری و مرا
یک دلبر خوشگلِ گوگوری بهتر...
مهدی صادقی مود
با خود ببری مرا یه جوری بهتر
درودها جناب صادقی گرامی شعر زیبا و درخوری بود با یک رگه طنز زیبا
استفاده کردم.
موفق باشید