سه شنبه ۶ آذر
قصاص عشق شعری از وحید سلیمی بنی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۷ ۱۷:۱۲ شماره ثبت ۶۷۹۳۳
بازدید : ۷۳۱ | نظرات : ۱۷
|
آخرین اشعار ناب وحید سلیمی بنی
|
می نویسد ولی نمی خوانم
واژه ها را به برگ دفتر عشق
واژه هایی که شب به شب دارد
گفتگویی به رنگ باور عشق
قلم و دفتر و غزل با هم
در میان نبرد عقل و جنون
می سپارند تک به تک جان و...
دل به فرمانده ی دلاور عشق
چشمه ساری عجیب می جوشد
از رگ پرخروش پاک قلم
می رسد پای ریشه خشکی
از غزل واژه ی تناور عشق
سوگ سرخ شب غزل ها را
خون بهایی به جز سرودن نیست
بازی سرنوشت و تقدیرست
از قصاصی به حکم باور عشق
باز این خوش نشین سرگشته
همنشین شب است و پرتو ماه
گفت این آخرین غزل بود از...
پاکبازان خط آخر عشق
|
|
نقدها و نظرات
|
سرکار خانم حکیمی بافقی عزیز نمیدانم قدر این همه زحمت سرکاری عالی را می توان در چند سطر دانست یا نه؟ ولی هر چه هست این از معدود دفعاتی است که بزرگواری در پای شعر بنده به خود زحمت می دهد، می خواند، ارزش می گذارد، وقت می گذارد و آن چه را به ذهنش می رسد قلمی می کند. هر چند زبانم قاصر است از تشکر ولی راه دیگری برای جبران زحمات شما ندارم باز هم سپاس | |
|
خواهش میکنم بزرگوار ادای احترام به پاسداشت اندیشه و احساس زلال شما بود. | |
|
سلام و عرض ادب سیده بانو سپاس از حضورتان | |
|
ممنونم از شما جناب طهماسبی عزیز موفق باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلِ پنج بیتی زیبا؛ پرمفهوم و سرشار از زیباییهای کلامی و آرایههای نابِ ادبی را خلق کردید.
اجازه میخواهم با بضاعتی مزجات، و فراخور درک و برداشتِ خودم، اندکی از زیباییهای کلامتان را برای مشتاقان به نقدِ ادبی، بازنمایم:
بیت اول:
_ دفتر عشق: اضافهی تشبیهی (تشبیه بلیغ)
_گفتگو کردنِ واژه: استعارهی مکنیه. (تشخیص).
_عبارتِ: گفتگویی به رنگِ باورِ عشق: تشبیه است. («به رنگِ»، در اینجا ادات تشبیه است. البته از نگاهی دیگر، میتوان گفت که عبارت موردِ اشاره، تداعی کنندهی آرایهی حسآمیزی است؛ زیرا «گفتگو»، مربوط به حسّ شنوایی؛ «رنگ»، مربوط به حسّ بینایی است. «باور» نیز یک حسّ معنوی است.)
_باورِ عشق: اضافهی استعاری. (استعارهی مکنیه و تشخیص.)
_نوشتن؛ خواندن؛ برگ؛ دفتر؛ واژه= مراعات نظیر.
*
بیت دوم:
_قلم و دفتر: مراعات نظیر
_قلم و دفتر و غزل جان و دل میسپارند به... = سه استعارهی مکنیه. (هر سه تشخیص هم دارند.)
_میان نبرد= مجازا میتواند مفهوم کل میدان نبرد را برساند. (علاقهی جزئیه)
_نبرد عقل= اضافهی تشبیهی (تشبیه بلیغ).
_نبرد جنون= اضافهی تشبیهی (تشبیه بلیغ).
_نبرد عقل و جنون: گویای مفهومی پارادوکسی است.
_جان و دل= مراعات نظیر.
_فرماندهی دلاور عشق= اضافهی تشبیهی. (تشبیه بلیغ).
*
بیت سوم:
_تصویرسازی نابی دارد.
_چشمهسار: «سار»، در اینجا پسوند مکان است و کثرت و انبوهی را میرساند.
_رگِ قلم: اضافهی استعاری. (استعارهی مکنیه).
دو تشبیه ضمنی احساس میکنم: ۱_تراوش قلم به تراوش رگ. ۲_ تراوش قلم به تراوش چشمهسار.
_مصراع دوم بیت سوم، به نوعی، مفهوم اعجاز عشق را میرساند.
_واژهی تناورِ عشق: اضافهی استعاری. (استعارهی مکنیه./ با توجه به واژهی «ریشه»، برداشتم این است که عشق به درختی تشبیهشده که ویژگی آن، تناور بودن است؛ در این صورت، استعارهی مکنیه است. از طرف دیگر با توجّه به واژهی «چشمهسار»، حس میکنم عشق جاری میشود و ریشهی خشکی را بارور میسازد.)
_چشمهسار و خشک: تضاد در معنا دارند.
_پاک و پای: جناس ناقص
*
بیت چهارم:
_واجآرایی. (تکرار واج «س»).
_سوگِ سرخ: ترکیب وصفی زیبا و مفهومسازی است.
_سوگِ سرخِ شب: رنگآمیزی نابی را در ذهن تداعی میکند. (ترکیب رنگهای سرخ و سیاه.)
_سرخ و خونبها: نیز رنگآمیزی زیبایی به وجود آوردهاند. (قرمز در قرمز).
_بازی سرنوشت و تقدیر: اضافهی تشبیهی.
_خونبها؛ حکم؛ قصاص: مراعات نظیر.
*
بیت پنجم:
_بیت پنجم نیز واجآرایی دارد. (تکرار واج «ش»).
_خوشنشین: صفت فاعلی مرکب مرخّم است=آن که در هر جا خوشش آید، بنشیند و اقامت گزیند و در اینجا موصوف و جانشین اسم قرار گرفته است.
_سرگشته= صفت مفعولی. به معنای آواره.
_خوشنشینِ سرگشته: پارادوکس. (استعاره از شاعر).
_پاکباز: صفت فاعلی مرکّب مرخّم. در اینجا جانشین اسم آمده است. («پاکباز»؛ یعنی: عاشقِ صادق و پاک نظر؛ و «پاکبازان»، در اینجا: کسانی که تمامِ وجودشان را در راه عشق میبازند.)
_ترکیبِ وصفیِ «خطّ آخر»: با توجّه به اینکه در مصراع قبل نیز واژهی «آخرین»، به کار رفته، به نظرم اگر «خطّ ساغر»، میشد، ایهام به وجود میآورد. ۱_ آخرین خط، از خطوط هفتگانهی جام شراب. ۲_خط مقدّم جنگ.
البته به کیفیتی که آمده نیز چنانکه گذشت، بسیار مفهومساز و زیباست؛ تنها یک دیدگاه بود که بیان شد.
سپاس از اشتراک اینهمه زیبایی؛ آن هم در سخنی اندک!🌸