به نام یگانه آفریدگار و روزیدهندهی آفریدگان:
.
بوده و، باشد همیشه، دستِ حق، روزیرسان
گر نگیرند عدّهای، آن را زِ رویِ، سفرهمان
.
درد دارد، سینههای مردمِ این سرزمین
ای خدا! بهرِ دلِ پُردردمان، درمان رسان
.
گشته در، عصرِ پُر از، آشفتگیهای مدام
نرخِ جانِ مردمان ارزان؛ ولی، روزی، گران
.
مادری گریان، برای کودکِ بیمارِ خود
پولِ دارو را ندارد، نازنینِ، مهربان
.
آن پدر، آشفته از، بازارِ کسب و، کار خود
روی در خانه، ندارد؛ ازبرای کودکان
.
وسعتی، هرگز ندارد؛ تا خریداری کند
دفتر و، خودکار، بهرِ درس و مشقش، نوجوان
.
معضلاتِ کارتنخوابی، بسی، افزون شده
با شروعِ سوزِ سرمای زمستان و، خزان
.
حسّ و حالی نیست در، نبضِ دلِ مردم، دگر
هرکسی، با آه و بغضی بیاَمان، دارد فغان
.
کاش، «تدبیرِ اموری»، رهگشایی مینمود
تا که کم میشد، غمِ مردم، در این عصر و، زمان
.
*نرخِ جانِ مردمان ارزان؛ ولی، روزی، گران
انفرادیهای بغض و، اضطرابی، بیکران
.
*نرخِ جانِ مردمان ارزان؛ ولی، نان شد گران
انفرادیهای آه و، التهابی، بیاَمان
زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
***
دو کوتاهسرودهی اجتماعی:
۱
آنهایی که:
چنین شیطانیاند
نامردند
از دیدِ حسّ موّاجِ امید
بیدردند
چون از جامِ خِرد
بیبهرهاند
همواره
در میبندند و
دنبالِ کلید میگردند
۲
با وعده، سرِ خرمنتان، نان نشود
جز، ارزنِ غم، چیزی، ارزان نشود
از روزِ نخست، بهمنی، بر ما زد
دیگر دمتان، گرمیِ درمان نشود
زهرا حکیمی بافقی (کوتاهسرودههای اجتماعی)
پ.ن:
به امید حل شدنِ مشکلاتِ معیشتی مردمِ نجیب؛ پُرغرور و افتخارآفرینِ سرزمینم! زنده باد ایران و ایرانی، در رفاه و معنویت و استقلال!