یارب گره از زلف و زبانم بگشا
آن یک از مستی واین یک به کلامم بگشا
وندرآن گنبد خَضرا که تماشایی هست
بنما دولت وقتی که شب وشامی جست
تاکه آن عطر دل انگیزوهمه عالم هوش
خبراز چنگ من وساقی وساغرها دوش
باشب وشبنم وحسرت نشودهیچ گرسنه سیری
تاابدهم به ازلها نرسیدی که دیگرپیری
راه عاشقی دارد دلت میزند این ساز را
عاقبت او آشکارامیکنداین راز را
یزدان که ازپس پرده نهانها میدید
چنگی از سرو وگل ویاس وچمنهامیچید
پیش پای رخ جانان همه رنگی را دید
وقت شام آمدواز شام غریبانش چید
زلف؛اشاره شاعر به وابستگی ها و تعلقات دنیوی
دوش؛زمانی که چشم عقل فعال میشود
با شب و شبنم و حسرت؛ اشاره به این حقیقت (کل شی ارجعی اله اصله)که هرچیز به جایگاه اولیه خود باز میگردد برگرفته شده از رساله لغت موران اثر استاد شهاب الدین سهروردی.
ابد به ازل؛اختلاط زمانها در هم از نظر شاعر،مربوط به اصل زمان
چنگی از سرو وگل و یاس و چمنها؛اشاره ب در دست داشتن خاطره ای از دوران نوجوانی جوانی میانسالی و پیری
پیش پای رخ جانان؛گذران این دوران در حضور حضرت دوست.(دو بیت آخرموقوف المعانی )
درودبرشما
بسیاریباست