چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب صبا مریدی چگنی
|
به راه می افتم
در مسیری طولانی تر از آنچه فکرش را کرده باشی
پاهایم را به زحمت از روی گرده ی خاک برمیدارم
پاهایم را آهسته بر روی گرده ی خاک میفشارم
پاهایم را به زحمت......
پاهایم را آهسته........
زمان می ایستد
اینجا ثانیه مرده متولد میشوند.
روشنی
سرنوشت هرگز این شهر است
و زیستن
مفهوم دور از دستی است
در ذهن کور و خسته ی انسان
"چه خالی بی پایانی
خورشید مرده است"*
□مادری میشوم
که بی هیچ احساسی
در انفجار شهوت شبانه ای
نطفه ات را به درون خود می بلعد
فردا......
فردا......
فردا......
مادری میشوم
که بی هیچ احساسی
در ارتکاب به جبر
شبانه می زایدت
مادری میشوم
که بی هیچ احساسی
در آغوش عادت
هرروز
زیر پستان های زهرآلودش میفشاردت
هرروز......
هرروز......
و تو آهسته آهسته به بلوغ میرسی
■هیچگاه از مادر بودن خود لذت نبرده ام
و من هیچگاه از زن بودن خود لذت نبرده ام
و من هیچگاه.........
* تضمین از فروغ فرخزاد
صبا مریدی چگنی*آصفه*
|
نقدها و نظرات
|
سپاس | |
|
سلام و درود
متشکرم دوست عزیز | |
|
سلام
متشکرم از جنابعالی
و بذل محبتتون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود
زیبا بود بانوی عزیزم