دلش از آیِنه،دنیای بزرگی دارد
گل عشق تو به دامان جهان می کارد
اگر از ساز و نوایی شده دلگیر دلت
همه ی حال خوشش را به غمت می بارد
شان "مادر" به بلندای فلک جا دارد
منتو جای گرانی به سرِ ما دارد
رود عصیان به تمنای نگاهش جاری
عالم از روح بلندش،تِمِ زیبا دارد
جای قلب عاشقش گنجایش باور نیست
در قداست،رو ح والا هم،کم از مادر نیست
تار و پود دلش از عشق و محبت پیوست
دائما مستِ غمِ توست،تب ساغر نیست
"خواهر" از بانگ بلندت دمی دلگیر شود
لحظه ای با تو نگفتن به سرش دیر شود
تا ندای غم از آهِ دل تو گوش کند
از غم موی سپیدت یک شبه پیر شود
در میان قلب او جای گرامی داری
زندگی را با وجودش چون گرامی داری
بند بندِ دلش از عشقِ به تو بارانی ست
در نوای عشق او پیداست،نامی داری
"همسری" که دل و مهرش، همه را وقف تو کرد
مهرَبانی را حصاری،روح و جان سقف تو کرد
بر بلندای شکوه و عشق خود تازیده ست
آن که احساسات نابش را چنین وقف تو کرد
زندگی را در کنارت بی خزان می خواند
عشق اول را ز دستانت عیان می خواند
بهترین اسطوره ی کل زمانش هستی
وصف ایام تو را با صد بیان می خواند
"دخترت" با قدمش رحمت جان آورده
از قشنگی های معبودت نشان آورده
پشت هر خنده ی او عشق تجلی گاهی ست
راز فرتوت جهان را،چو جوان آورده
وقت آن ست که قدری دیده ات باز کنی
با نوای تازه ای اندیشه آغاز کنی
"بانوان زندگی"را مست احساس کنی
عشقت از اعماق دل،"مردانه" ابراز کنی
حداقل چهار پاره دو بیت است و قافیه فقط در مصراعهای زوج قرار دارد آوردنن قافیه در مصراع اول ضروری نیست پیشرفت قابل ملاحظه ای در رعایت وزن شعر داشته اید
و این جای تبریک دارد
موفق باشید