جمعه ۲ آذر
حشره شعری از آرش میرزاوند
از دفتر دخترم باران نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶ ۱۶:۱۲ شماره ثبت ۶۱۴۰۳
بازدید : ۹۶۱ | نظرات : ۲۹
|
آخرین اشعار ناب آرش میرزاوند
|
"حَشَره"
صبح زیبایی بود
روی یک شاخه ی توت
حَشرهِ چشم گشود
گرگ و میش بود هوا
هاله ای نور هویدا شده بود
کم کم از روزنه ی نور هوا روشن شد
اولین منظره از دنیا بود.
که به چشم حَشرهِ پیدا بود.
درفراسوی زمین و در این آمد و شد
پِیِ نامش می گشت.
ناگهان لاشه ی بی جانی دید،
مورچه ها در پیه هم
سخت درگیرِ تلاشِ
تا که با خود ببرند
لاشه ی مرده ی آن جانورِ بی جان را
باخودش گفت؛
که شاید منم از دسته موران باشم
ولی آنهاهمگی
سخت در جُنبش و کار
و من اینگونه پر از خستگی ام
ناگهان زنبوری
روی یک شاخه نشست.
لحظه ای با خود گفت؛
شاید هم زنبورم؟
وَ اگر زنبورم
پس مرا باله ی پروازم کو؟
چشمش افتاد،به سوسکی که مدام می غلتاند،
فضله ی بد بویی
حَشَره شرمش شد.
نه محال است مرا کاری نیست!
با چنین فضله ی بد بویِ بدی.
چند صباحی که گذشت،
در شبی سردو پر از سوز
رفت در خوابِ خوشی
صبحِ آن روز
پیله اش را که گشود
غرقِ در زیبایی
به خودش می نگریست.
حشره زیر لبش خنده کنان
با خودش زمزمه کرد.
که چه احساس قشنگی دارد،
حشره بودن و پروانه شدن.
برگرفته از داستان زیبایی از خانم مریم موسوی
|
نقدها و نظرات
|
درود برشما ممنونم ازتون تشکر از خیر مقدمتون⚘ | |
|
سلام برشما ممنونم لطف دارید⚘✋ | |
|
درود جناب رمضانی روزتون بخیر ممنونم بزرگوار⚘ | |
|
سلام بزرگوار نظر لطفتونه به مهر خواندید⚘ | |
|
درود بزرگوار نگاهتون زیباست ممنونم⚘ | |
|
درود جناب لطف دارید مقتضای وقت کمی بود که شروع کردم به نوشتن ⚘⚘⚘⚘
| |
|
ممنونم درود بر شما لطف دارید⚘ | |
|
درود جناب نظر لطفتونه بزرگوار ممنونم که وقت گذاشتید⚘ | |
|
درود بزرگوار ممنونم مرسی⚘⚘⚘⚘ | |
|
سلام برشما بزرگوار ممنونم از خوانش زیباتون خوشحالم قابل قبول بوده⚘ | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.