پیر چشمی
کرمو بود اگر
سیب های بهشتت .
شاید الان
خورشید ما هم دنباله داشت و آدم ها
عق میزدنند بعد هبوط به جای
زر های مفت..
.......................................................
جفت کرده ام
کفش های بی پایم را.
دوخته ام
لبهایم را به اشهد.
و به دل گرفته ام
عر عر نره خر شهرم را.
و فروخته ام
عشقت را به بطن چپ پسر بیمارم.
دیگر نداری کاری اگر.
فردا...خواهم مرد
....................................................
خوبیم و خواب.
که خر خر لحاف... سالهاست که افتاده
به گردن شب بیداران بیمار.
انتشارات خوبان
هنوز هم چاپ میکند
کتاب (خواب ها از انچه که در ایینه میبینی بیشترند).
خیلی بیششششششششششششششششتر
..................................
آبی .. سلام.
بیا.
زودتر بیا.
زود تر از (آلزایمر) لعنتی.
میدانی؟؟
دلم تنگ صدای چشم های تو شده و
آفتابه ای که با دست های خودم پر کرده باشم
.........................
شاکریم و چاکر....................................شاهرخ
سلام استادبزرگوارم
بسیارزیبا بود