کاروان غم
................
در ذکر مصیبت اهل بیت امام حسین علیه السلام
..............................
کاروان غم به راه افتاد در بند ارا ذل
دختران آل طاها در به در منزل به منزل
می فزاید داغ بر داغ از درون دیدار قاتل
دربدن زجر سلا سل داغ هجران در ته دل
......... ما چگونه می توانیم همدم نسناس باشیم.
........... ما چه کردیم همنشین و همره خناس باشیم
زینب غم دیده گوید ای خدا از عمر سیرم
می گدازد جان من در دام اندو هان اسیرم
چونکه از آزار خارو رنج خارستان خبیرم
سوز دل را با که گویم من گرفتار شریرم
.........درچنین حالی نباشم نا امید از لطف یزدان
.......راضیم بر حکم و فر مان خدای حال گردان
درخزان و ماتم گل بلبلانی سوگوارند
کودکان داغداری لاله آسا داغ دارند
در غروب عمر خورشید دیدگانی ژاله بارند
از فضای توده ی غم گلرخانی پر غبارند
.............زیر لب غمناک خواند من دلی افسرده دارم
..............سر گذشتی تلخ دارم خاطری آزرده دارم
گرچه حاکم در جهان اکنون نظام زور گشته
عدل وانصاف و مروت از خلایق دور گشته
صحن گیتی هر طرف پا می نهی چون گور گشته
دامگاه ماجرا جو مامن مزدور گشته
............ می طراود صبح و فصل انفجار نور گردد
............ هاله ی اندوه دیوان در جهان مقهور گردد.......
سلام استادعزیزوبزرگوارم
بسیارزیباست
ماجورباشید ان شاالله