یکی گویم حکایت از عزیزی
که حق بر او بدادش نیک روزی
میان قومش او را سروری داد
تمامی محنت و غم بود برباد
دمی عمر از سر شادی گذر کرد
ز زخم روزگارانش حذر کرد
به معنی نام او صابر نمودی
که خوش بر مثنوی او را سرودی
شنیدستی تو حتما نام ایوب
که بیماری چنانش کرد معیوب
ز قوم و مسکنش بیرون نمودی
تمام تن شدش زخم و کبودی
ولی او با جذام و دوری و درد
دمی از دل خدایش دور ناکرد
زن او روز و شب تیمار میکرد
تمامی درد و غم انکار میکرد
رسید آن روز شومِ بد شگونی
خدا دادش بر اندوهش فزونی
دگر قوت و غذا پایان رسیدی
ز جایی نعمتی بر وی ندیدی
زن اندیشه ز حال شوی میکرد
که چون مردار بیجان با رخی زرد
به درگاه خدایش ناله میکرد
ز غم خون بر دل الاله میکرد
دگر زن طاقت خود داد برباد
به ره شد تا کند فکری برامداد
زنی در اوج ثروت را صدا کرد
به نانی گیسوانش را فدا کرد
طعام آورد پیش همسر خویش
سر خود از نگاه شوی درویش
طعامی از محبت لقمه میکرد
بفرما نوش جانت باد ای مرد
چو لقمه بر دهان شوی خود داد
به بادی روسری از سر بیفتاد
نگه چون اوفتادش بر سر ایوب
به فریادی بپا فرمود اشوب
که ای زن گشنگی به باشد از آن
که بهر نان نمایی خویش عریان
زن آغاز حکایت را به او گفت
حقیقت را درون گفته ها سفت
ولی ایوب از حق توانمند
جزای کار او شد ارزومند
ندا آمد که ای ایوب آرام
که او فکر تو بود و نیست بدنام
کنون از بهر تنبیه زن خویش
ز شاخی میزن او را دَه، نَه یک بیش
سپس از آب این چشمه به سر ریز
و مهر حق خود را گردن اویز
که بیماری شود دور از تو عانی
دوباره میرسد فصل جوانی
همان کار از برای همسرت کن
که او هم تازه گردد از رگ و بن
همان دم که سخن، ایوب بشنود
به کاری شد که حق او بفرمود
کسالت رفت و جان تازه ای یافت
دوباره گیسوان همسرش بافت
حکایت شد تمام اما در این باب
بگویم نکته ای، مقصود دریاب
که ایزد گر دری بندد به رویت
دری دیگر گشاید او به سویت
که هرکس میشود مقروب درگاه
بسنجد صبر او را گاه و بی گاه
سخن از کلک مجنون آمد اما
تمامی بود حرف حق دانا
علی مجنون
مثنوی شیوا و غرایی سرودید و مانند دیگر اشعارتان، روان و دلنشین است.
سرشار از تلمیح های زیبا و شیوا که جناب رفیعی و دژآگه نیز بدان اشاره کردند.
البته اندکی اشکالات هست؛ از جمله؛ علاوه بر هم قافیه نبودن مصراع های بیت آغازین که جناب دژآگه نیز بدان اشاره کردند، مصراع های این بیت نیز هم قافیه نیستند:
ولی ایوب از حق توانمند
جزای کار او شد ارزومند
در بیت بالا، قافیه گرفتار عیب ایطا شده است، زیرا، پسوند (مند) به انتهای واژه های (توان) و (آرزو) اضافه شده است و وقتی این پسوند را حذف کنیم، می بینیم که واژه های مورد اشاره، هم قافیه نیستند.
ضمنا در این مصراع نیز:
(که بیماری شود از تو عانی)
حس می کنم به جای (آنی) به معنای: (سریع؛ در یک آن؛ در یک لحظه)، سهوا (عانی) تایپ شده است؛ البته واژه ی (عانی)، در عربی اسم فاعل هست؛ به معنای: (اسیر؛ گرفتار)؛ ولی در این جا، با توجه به کاربرد شما، حس می کنم اشتباه تایپی باشد به کیفیتی که گذشت.
تیک نقد را فعال می کنم و توجه بیشتر دوستان سخن شناس را، به بیان زیباشناختی و نکته هایی پیرامون وزن و مباحث ادبی و آموزشی این مثنوی می طلبم.
سخن از کلک مجنون آمد اما
تمامی بود حرف حق دانا
کلک زیبانگارتان همواره در اوج