دلم دلتنگ باران است

تو می دانی دلم بهر چه می سوزد در این خاک ؟
تو می دانی چه می خواهم ز افلاک ؟
جهان از نام تو خالیست .... تنم سرد و دلم سرد و نگاهم سرد و جانم خسته و دلواپس و چشم انتظار فصل پائیزم 
کسی از عمق غوغای درونم با خبر نیست 
چراغ رابطه تاریک و خط زندگی باریک و حال ما ز پشت سایه های منجمد ، آهنگ رفتن می زند از این کویر بی سرانجامی 
دلم دلتنگ باران است و یادت کهنه بغضی که نمی بارد در این مرداد داغ فصل تابستان . 
سعید عدیلی پور