يکشنبه ۴ آذر
دربند شعری از فرزین مرزوقی
از دفتر صدای خاکستر نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱ تير ۱۳۹۶ ۰۵:۵۳ شماره ثبت ۵۶۸۱۵
بازدید : ۵۴۰ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب فرزین مرزوقی
|
ترسم از دیروز است
ترسم از خواب گل سرخ
به تبی جانسوز است
من نمیدانم چقدری
به مرگ آغشته ام
یا که از بد خطی این سرنوشت
چند هزار سطری
به خود بازنده ام
ترسم از آمدن فردا نیست
ترسم آن است
که فردا هم من
مثل این سایه بیحال حیات
گوشه ای چون امروز
در غم نکبت این واماندگی
باز در خواب باشم
و رباید از من
آن همه عشق و خیالی
که به فردا داشتم
دست سنگین تحکم
پلید
برباید از من
برباید از تو.
من از این دلتنگی
از نفس افتادم
من بدنبال حیاتی شاید
در نگاهت بودم
من از عطر غریب باغچه
آرزوها داشتم
آرزوی طعم سیب
بر تن پوسیده
این روزگار
آرزوی لبخند
بر لب تو
ولب
این آدم
من از این خورشید ها
چه هوسها داشتم
چشم امیدی
هم
به نگاهها داشتم
که شکوفند هر صبح
با طلوع خورشید
با گلی از لبخند.
ترسم از امروز است
ترسم از کوچ شقایق
از دل آدم هست
من هنوزهم
هر صبح
چشم امید دارم
که گشاید روزی
آسمان پر لبخند
و نمیرد هرگز
هیچ بهاری
در بند.
فرزین.م
|
نقدها و نظرات
|
سلام و هزاران درود مهربانو خیلی ممنون وسپاس با بهترین آرزوها برای شما بانوی فرهیخته | |
|
با سلام و هزاران درود استاد عزیز خیلی ممنون وسپاس مقدمتان گلباران | |
|
سلام و هزاران درود مهربانو خیلی ممنون وسپاس با بهترین آرزوها برای شما بانوی فرهیخته | |
|
با سلام و هزاران درود استاد عزیز خیلی ممنون وسپاس مقدمتان گلباران | |
|
با سلام و هزاران درود استاد عزیز خیلی ممنون وسپاس مقدمتان گلباران | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آرزوها داشتم..................بسیار زیبا
درودشاعر ارجمند