هزار دوشیزه ی آبی از شهر رفتند
هزار دوشیزه ی آبی زیرِآوار ماندند
در بسترِ خونینِ خود آرمیده ام
زمین ها زیرِ پایم خراب میشوند
زیرِ شفقِ خونین
مادران فکر میکنند
آیا این یک رویاست
رویا در رویاست
داغِ هزار بمب
بر دیوارها نشان شده
چند زمستانِ سرخ مانده
تا آزادیِ کودکان
چند زمستانِ سرخ مانده
تا مرگِ خلبانانِ الکلی
در بُرج های عبث نشسته اند
مست و بدخیم
مادران فکر میکنند
آیا این یک رویاست
رویا در رویاست
قارونِ دشتِ مظلوم
دروحشیِ شومِ آهن
فرزندانِ ما را کُشت
چنگالِ قارون نشان هرگز
دستانِ قهرمانان
مشعلِ رهایی
همه ی قهرمانان جمع خواهند شد
زیرِ هواپیمای ناپالم
استخوانهای شکسته ات
در چشمِ مادران
فریاد میزد
آیا این یک رویاست
رویا در رویاست
دوشیزه ی شهرِمقدس
تو را میبینیم در ملکوتِ آسمان
روی بالِ فرشتگان
ستارگان باریدند
بر خرابه های ناپالم
در اشکِ مهتاب
عبدالرحمن دیگر دختر نداشت
آیا این یک رویاست
رویا در رویاست
چشمانِ فرشته ی هشت ساله ی زمین
گرانیتی بود
قبل از وحشی ی آهن
آیا این یک رویاست
رویا در رویاست
زیبا بود این خانه
قبل از وحشی ی آهن
بر دستان کودکی ات
رحمی نداشت وحشی ی ناپالم
آیا این یک رویاست
رویا در رویاست
در ملکوتِ آسمان
خانه ی عبدالرحمن ستاره باران شد
چنگالِ قارون نشان هرگز
دستانِ قهرمانان
مشعلِ رهایی
آذرخش خواهد درخشید
قهرمانانِ زمین فریاد میزنند
بُرج های عبث
یک رویاست
حسین شفیعی بیدگلی
با مهرِ بیکران ....تقدیم به کودکان مظلوم و آسیب دیده ی سوریه و افغانستان...که درجهالت های بشری فریاد رسی نداشتند و بشریت عزادار آنهاست.