شروع شد از
عشق بازی انگشتانی چوبی
با پول و تسبیح.
در جیبی گشاد که
(پدر زپتوی) عقیم دوخته
برای حرامزاده ای
که زود تر از بلوغ
رویای آدمیت را تسخیر کرده.
قانون سوم دنیا
سنگ محک را
طول دماغی نوشته
با تلرانس مثبت تا منفی ادمیت.
و غافل بود
از معجزه ی دستان (عیسی )
که ختنه میکند
اظافه طول را
تضمینی.
به شرط عبور از گیج (ترامپ).
به پشتوانه ی تعصب
( پینوکیو)
شبها هم اغوش( فرشته مهربان )بود
و روز ها با( روباه مکار)
(جینا ) را سر میبرند
به اتهام لواط با شرع.
برای جوجه کباب.
و پولها
چال بودند در جای خالی درختان.
و حسابرسها سند اوقاف ایتام( گربه نره ) را
یکی یکی نخوانده می بستند به ناف ادیان.
حالا
پا به ماه است فرشته مهربان.
انبوه سازان پرچم
یاد دمکراسی اند
برای اختراع پرچمی دیگر.
و (پدر زپتو) به دنبال فتنه ای تازه
سر در زباله های باز یافتی کرده.
که
کار از حکیم و دعا و دوا گذشته
(پینوکیو)
دیگر (خر) شده
با دو نمره ارفاق
نهایتا ...نهایتا .... نهایتا ........(یابو)
..............................................................ولی پرچمش بالاست.
.................شاهرخ...................
استاد نازنین کل اشعار تانرا به صورت کامل که قرار بود ممیزی کنید را به ادرس ایمیل
fekri45@gmail.com
ارسال کنید متشکر می شویم