يکشنبه ۲ دی
سه شعری از رسول گریزان
از دفتر بغض نامه نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۵ ۰۰:۱۰ شماره ثبت ۵۲۹۵۵
بازدید : ۸۵۳ | نظرات : ۱۷
|
آخرین اشعار ناب رسول گریزان
|
تو
خورشید زندگی من بودی
رفتی......
آمد زمستان!
یخ کردم......
مردم.....
|
نقدها و نظرات
|
سلام از لطفتون سپاسگزارم | |
|
سلام بر شما،تشکر از وقتی که گذاشتید حقیر مذکر میباشم،و متاسفانه شرایط آنطور که باید نیست که نام واقعی خوددرا ثبت کنم،شاید یک روز ثبت کردم....... عاشقان را دیوانگی خوش است دیوانگان را عاشقی من نیز عاشقم و دیوانه | |
|
درود بر استاد گرامی نسبت به خزعبلات حقیر شما همیشه لطف داشتید. متاسفانه امکان ثبت نام حقیر را ندارم سرزنده وپاینده باشید | |
|
سلام برادر ارجمند آقای ساجدی تشکر از شما | |
|
درود بر استاد انصاری گرامی از شما متشکرم ای کاش با نظرتان مرا راهنمایی میکردید | |
|
سلام بر فرهاد جان از نظر شما متشکرم،ای کاش با نکته نگری مرا یاری میدادید... | |
|
سلامی به گرمی خورشید خدمت بانوی سایه ها از نظر شما متشکرم شاید یک روز من هم با نام خودم ثبت کردم و شعرهایم هویت به خود گیرد... کنون که ممکن نیست... از توجه شما بسیار خوشحال شدم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیباست