جمعه ۲ آذر
شب بارونی شعری از ملود متولیان
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ دی ۱۳۹۵ ۱۵:۰۲ شماره ثبت ۵۲۵۸۰
بازدید : ۴۳۲ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب ملود متولیان
|
تماشا کردنه بارون
نمی چسبه ازین شیشه
باید بی چترو دیوونه
برم وایسم توی کوچه
یه حسی زیره این بارون
تورو تو قلب من جا کرد
همه قولامونمو دادیم
خدا میدونه و اون شب
میگفتم ابرا زود میرن
تو میمونی منو خورشید
حالا بارون باهام موندو
تو یه بی معرفت نیستی
بهونس،حرفاتو میگم
اگه یه کم دوسم داشتی
یه بارون سهله تو سیلم
منو تنها نمیزاشتی
وساطتت هم نکرد گریه
مصمم بودی به رفتن
یکی تو تقدیرم دس برد
محال بود تو بری من
تو خواستی منتظر باشه
چشام خیره به برگشتت
نگفتی برنمیگردی
برای من همین بسه
شاید تو خلوته چشمام
ندیدی برزخ عشقو
میخوامت حتی وقتی که
به ظاهر میگذرم از تو
همیشه یادتم اما
روزای بارونی بیشتر
همیشه دلگیره اما
روزای بارونی بی حد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.