معجون کلاغ
بدبختی از آنجا شروع شد
که در میدان این شهر
بر روی یکی از عقربه های ساعت
کلاغی کار بدی کرد
بوی چیز کلاغ
در مدار چایی های دم کرده شهر پیچید
باید به فکر هندوانه ها بود
می خواهند شامپوها را
در انبارهای ترمینالها احتکار کنند
او دیگر بچه ی مامانش نخواهد بود
رفتار مگسها اصلنخوب نیست
آغا ایرضا پوشک تفنگش را
عوض نکرده است
خاک بر سر مش رجب
حسنی به مکتب می رود
فتیله ها، جمعه را به آتش کشیدند
قبیله ی ما
دیگر جمعه ها را دوست ندارد
من عاشق پنجشنبه ها هستم
پنجشنبهها
روز جهانی خرگوشهاست
آغا ایرضا به خونخواهی از هندوانه ها
سرش را تراشید
من از بیگانگان هرگز ننالم
بیا باهم آلاسکا بخوریم
سیبری پوتین
تلخ است.
اوباما با ما به از این باش!
وگرنه ما خودمان را تحریمتر می کنیم
تا دلت بسوزد
دل من دنیا را شناختی دل من!
سایه پدر کارت اعتباری ست
که مادر هر روز آن را می کشد
چه می کشد این پدر
پدر پدرش در می آید
درود بر مادر
که خیلی آقاست
لطفن کسی عقربه های
آن ساعت را تمیز کند
معجون کلاغ
همه چیز را به به هم می زند.
معجون کلاغ
بدبختی از آنجا شروع شد
که در میدان این شهر
بر روی یکی از عقربه های ساعت
کلاغی کار بدی کرد
بوی چیز کلاغ
در مدار چایی های دم کرده شهر پیچید
باید به فکر هندوانه ها بود
می خواهند شامپوها را
در انبارهای ترمینالها احتکار کنند
او دیگر بچه ی مامانش نخواهد بود
رفتار مگسها اصلنخوب نیست
آغا ایرضا پوشک تفنگش را
عوض نکرده است
خاک بر سر مش رجب
حسنی به مکتب می رود
فتیله ها، جمعه را به آتش کشیدند
قبیله ی ما
دیگر جمعه ها را دوست ندارد
من عاشق پنجشنبه ها هستم
پنجشنبهها
روز جهانی خرگوشهاست
آغا ایرضا به خونخواهی از هندوانه ها
سرش را تراشید
من از بیگانگان هرگز ننالم
بیا باهم آلاسکا بخوریم
سیبری پوتین
تلخ است.
اوباما با ما به از این باش!
وگرنه ما خودمان را تحریمتر می کنیم
تا دلت بسوزد
دل من دنیا را شناختی دل من!
سایه پدر کارت اعتباری ست
که مادر هر روز آن را می کشد
چه می کشد این پدر
پدر پدرش در می آید
درود بر مادر
که خیلی آقاست
لطفن کسی عقربه های
آن ساعت را تمیز کند
معجون کلاغ
همه چیز را به به هم می زند.
رامین جهانگیرزاده
خاص بود همیشه بنویسید
مانا باشید