شنبه ۶ بهمن
طعم گناه شعری از ژیلاراسخ
از دفتر واژه های تنهایی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۰ ۲۲:۰۱ شماره ثبت ۵۰۹۷
بازدید : ۸۸۴ | نظرات : ۶
|
|
طعم گناه ؟؟!!
چه کسی گفت که من :
وحشی ام ،بی پروا؟!
من زنم
شاعرم و اهل همین کوی وفا
که شقایق زپرم می پرد ازخواب خدا
گاهی در باغ خیال
قمری باغ دلم زمزمه ایی می خواند
وچه زیبا ..... قلمم با دل من، ریتم موافق دارد!
گاهی از شوق به در می شود این ساده قلم
و به جنگل .......
به تماشای قنّاریِّ عشق
یا به رقص شب فتّانۀ یک کولی دشت
می رود اوبه تمنّای دلش!
و چه خوش می بازد
دل و دینش یک جا!
وچه حالی دارد ......
وصف یک بوسۀ داغ
وصف آغوش گل یاسمن وسنبل باغ
و سراید شعری!
شعری با ساز ونوای رخ معشوقۀ خود!
و گناه را تنـــها ،می خرد یک دنیا
وچه شیرین طعمی است
عشق با طعم گناه !
عشق با طعم گناه ؟؟!!
"نوش" این زمزمه ها!
زمزمه ها؟!
ژیلا
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.