دلتنگ روزهای رفته ام

دلتنگ روزهای رفته ام 
هوای روزگارم نگفتنیست 
کسی ما را به سرزمین خورشیدهای بی غروب نمی برد 
دل تنگ خاطراتم و حال روزگارم خوب نیست 
دلتنگ دستهای دیروزم و لبریز فریادهای بی صدا 
کسی ما را به میهمانی آفتاب نمی برد 
هوای آسمان بی تو همیشه ابری و دلگیر است 
با این همه باران هم خیال نباریدن دارد 
پائیز در راه است و چشمان ما منتظر 
مهری برسد در پس گردش فصلهای اندوه وار روزگار 
اما بدون تو مهری نمی رسد بر این دل خسته و ناماندگار من 
باید که گذر کرد از سیل خروشان این روزگار 
آرامش خانه ما جای دیگریست 
آن سوی پرچین گلهای رازقی 
آن سوی هر چه بی نهایت و ابدیت است 
آنجا که همنشین ما فقط خداست 
آنجا که دلی در حریم امن او نمی شکند 
من در حوالی این خوابهای بی کسی 
سراغ عطر تن باغچه عشق تو را گرفته ام 
هیچ نشانی جز نگاه پر مهر او 
ماوای این دل خاموش و خسته ام نبود .... .
سعید عدیلی پور 🍂5.24