سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 29 آبان 1403
    18 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 19 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۲۹ آبان

        حرف هایت ترسو بودند

        شعری از

        نسیم پورعیسی

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۲۶ شماره ثبت ۴۹۲۷۳
          بازدید : ۳۷۹   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نسیم پورعیسی

        " حرف هایت ترسو بودند "
        تو خطای بزرگی مرتکب شده ایی
        ترسی در دل من سر باز کرده
        از پیش رفتن به سمت جلو
        که در زمان با تو
        امید به رفتن در من فراوان بود
        اما تو تمرین حقه بازی هایت را
        در خانه دل من انجام دادی
        و با هر ضربه ایی که به دیواره های دل من میزدی
        وجود مرا از بن میلرزاند
        فکر کردم میتوانم به تو اعتماد کنم
        اما امان از فکر های پوچ و توخالی
        در پشت شوخی هایت حرف دلت بود
        ولی من نفهمیدم و به انها خندیدم
        حالا امید به یاس تبدیل شده در من
        و این تن خسته را به کجا ببرم
        که تو از خانه محبت رانده اش کردی
        همه ی درها در اینجا بسته است
        کسی شاه کلید در دست ندارد ؟
        از تو دلگیرم اما در من بیدی نیست
        که با باد نحیف تو بلرزد
        درختی که در من است
        از جنس شجاعت است
        و من با یک میوه خراب
        تبر در دست نمی گیرم
        تو را به خیر و ما را به سلامت
        که در خانه پاکی غبار جایی ندارد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۰۰
        سلام مهربان حالت خوبه خندانک درود به شجاعتت افرین خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک عزیز گرانقدر سعی کن داستان شعرت را یک بار دیگر مرور کنی ابتدا برای جمع بندی شخصی دوما برای باز نگری اشکلات ان و پرداختن به ایهام ، ایماژ و تصویر پردازی شعرتان.
        درود بر تو مهربان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۴۳
        خندانک خندانک خندانک
        درود نازنین بانوی ادیبم
        دلنوشته ای زیبا وبا احساس بود که
        برای شعرشدن هنوز جای کارداره ونیازمند ویرایش
        جسارتتون رو برای نوشتن حرف دلتون می ستایم اما
        باید اینارو کمی درپرده دتر
        وهمان طور که استادبزرگوارم احمدی زاده گفتم با تصویرسازی بیشتر می اوردید
        که ان شاالله باتلاش بیشتر بهترمیشید مطمانم
        شعرتون حالت رواییوداستان گونه به خودش گرفته بود وخیلی
        راحت وصمیمی انگارداشتید حرف می زدید که البته این بدنیست ونبایدناامیدشید
        فقط باید شعر سپید بیشترمطالعه کنی دبنویسید وتمرین کنید مطمانن پیشرفت خواهید کرد
        اولش خوب شروع شده بود بدنبود ولی درادامه دیگه خراب شد بخصوص دراین قسمت
        فکر کردم میتوانم به تو اعتماد کنم


        اما امان از فکر های پوچ و توخالی


        در پشت شوخی هایت حرف دلت بود


        ولی من نفهمیدم و به انها خندیدم
        این قسمت انگاریه داستان رو دارید تعریف می کردید
        خیلی کوتاهتر میشد همین شعر و ویرایش کرد باحذف اضافات
        بدین صورت
        حرف هایت ترسو بودند "


        تو خطای بزرگی مرتکب شده ایی


        ترسی در دل من سر باز کرده


        از پیش رفتن به سمت جلو


        تو تمرین حقه بازی هایت را


        در خانه دل من انجام دادی


        و با هر ضربه ایی که به دیواره های دل من میزدی


        وجود مرا از بن لرزاندی

        حالا امید به یاس تبدیل شده در من


        این تن خسته را به کجا ببرم


        که تو از خانه محبت راندی اش


        همه ی درها در اینجا بسته است


        کسی شاه کلید در دست ندارد ؟


        از تو دلگیرم

        اما در من بیدی نیست


        که با باد نحیف تو بلرزد


        درختی که در من است


        از جنس شجاعت است


        و من با یک میوه خراب


        تبر در دست نمی گیرم


        تو را به خیر و ما را به سلامت


        که در خانه پاکی

        غبار جایی ندارد

        اون قسمت وسطش کلن لازم نبود وحذفش کردم
        یه جاهایی هم یه کم دستکاری شد
        امیدوارم که جسارتمو ببخشی خواهرخوبم
        فقط پیشنهاد بود وازجهت همفکری خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۳۳
        درود بانو
        دلنوشته غمگین و زیبا خندانک خندانک
        احسان ولی زاده
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۲۰
        خندانک خندانک خندانک
        مسعود خلیق اخلاقی
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۰۷
        خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۵۰
        خندانک خندانک
        سیدظریف چشتی (مودودی)
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۲۳
        سلام
        احساس شاعرانه تون زیباست

        مثل همیشه دلنشین

        موفق باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2