باز در کنار غربت دلم به یاد تو
با خودم تمام حرف های عاشقانه را مرور میکنم
یا که نه....
حرف های عاشقانه هیچ نیست
بلکه در صفای لحظه های انتظار
پاکی نگاه ساده ی تو را مرور می کنم
باز پشت میله های سنگی جهان نشسته ام
فکر می کنم
اه می کشم
بی صداتر از همیشه گریه می کنم
باز با ترانه ی همیشه اشنای گریه ها
دردهای کهنه را دوباره زنده می کنم
باز هم
زیر سقف اسمان شهرمان به یاد تو
در ضیافت زلال اشک ها نشسته ام
باز با تمام بودنم
زیر بار حرف های این و ان شکسته ام
دیگر از نگاه های سرد و حرف ای کهنه خسته ام
چشم های خیسم امشب از پس تمام اشک ها
خیره خیره سوی اسمان نگاه میکنند
راستی!!!
خوش به حال ماه اسمان
خوش به حال تک تک ستاره ها
خوش به حالشان که با جهان ما غریبه اند
سال هاست این ستاره ها
از دل سیاه شب
لحظه های غربت مرا نگاه می کنند
بعد بی تفاوت از مسیر چشم های من عبور میکنند
راستی! چقدر این ستاره ها گناه می کنند
کاشکی ستاره ها دوباره مهربان شوند
کاشکی خدای عشق را شبی صدا کنند
یا فرشته های پاک اسمان
از جهان دور
با صداقت نگاهشان برایمان دعا کنند
بعد دست های خسته ی مرا
تا همیشه ی زمان
با دو دست گرمت اشنا کنند و بند بند بودن مرا
از عذاب لحظه های بی کسی جدا کنند!
کاشکی تمام مردم جهان برای با تو بودنم دعا کنند!!!!
خوش به حال تک تک ستاره ها
خوش به حالشان که با جهان ما غریبه اند
سال هاست این ستاره ها
از دل سیاه شب
لحظه های غربت مرا نگاه می کنند
بعد بی تفاوت از مسیر چشم های من عبور میکنند