يکشنبه ۴ آذر
قلم هم شده محدود شعری از قاسم پیرنظر سلیم
از دفتر سکوت سایه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۹:۵۱ شماره ثبت ۴۶۸۲۷
بازدید : ۳۸۱ | نظرات : ۹
|
دفاتر شعر قاسم پیرنظر سلیم
آخرین اشعار ناب قاسم پیرنظر سلیم
|
شورقلم هم شده محدود
دامان تو ماوای دل عاشق من بود
با رفتنت از خانه دل غصه ام افزود
من کیش تو بودم که نسنجیده گذشتی
از من که شوم مات تو در ورطه نابود
باهر که نشستم که نشان از تو بگیرم
شد مخبر اسرار ؛ گره از تله نگشود
سوگند به سرمنشاء هستی که بود عشق
من عابد محراب عبادت و تو معبود
دریا زده ام که به کف آرم گهرم را
افسوس چه تدبیراز این آب گل آلود
بعد از تو و من ، این دل سر چشمه احساس
محرم شده با درد که درهم شکند زود
هر آه که از دل برود سوخته جانم
باورکن از آن واقعه جانم همه فرسود
خشکید غزل قافیه هم مدعی ام شد
طبعم زده بیراه تراوش شده مسدود
مانند کویری که گشاید بغلش را
تا قطره ی آبی به رخش نذر کند رود
کی میشود ای صبح غزلساز ؛ بیائی
گل روید از آن آتش بد هیبت نمرود
بی جام تو مستی نکند طبع "سلیما"
از دوری تو شور قلم هم شده محدود
پیرنظر "سلیم "
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و دلنشین بود