پنجشنبه ۲۹ آذر
قصه ی ما شعری از همایون فتاح(رند)
از دفتر شعرناب نوع شعر مسمط
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۵۴ شماره ثبت ۴۶۷۶۹
بازدید : ۸۱۶ | نظرات : ۳۱
|
دفاتر شعر همایون فتاح(رند)
آخرین اشعار ناب همایون فتاح(رند)
|
قصه ما فسانه شد...آفت دل زمانه شد...یار زما بیگانه شد...بیگانه صاحبخانه شد...از قبل دودسته گی
عقل رمیده در جنون...عشق رذالت درون...دل شده طشت پرزخون...خون چکد از دیده برون...از قبل دو دسته گی
گوش کسی به سر نداشت...زبان و کام در نداشت... خشیت دل شرر نداشت...عقل دو گوش خر بکاشت ...از قبل دو دسته گی
دست بدست نی کسی...دست بدست بیکسی...رنگ شقاوت اطلسی...خورد عوام کرکسی...از قبل دودسته گی
آلت عشق زیر و بم...سازو سرودپرزغم...لحن و ترانه در عدم...صوت تلاوتش چه کم ...از قبل دو دسته گی
چشم امید بی ثمر...خلق زهم چه بیخبر...تشنه خون همدگر...خویش و خودی چه دربدر...از قبل دودسته گی
پای طرب زمین نزد...شادیمان قلم نزد...جام کسش بلب نزد...مستیمان رقم نزد ...ازقبل دودسته گی
نقش و نقوش بی ریا...شده پراز ریو وریا...عارف و عرف بی صفا...عهدو وفا پرازجفا...ازقبل دودسته گی
رحم و تفقدی نبد...نه خود بکس نه کس به خود...آنهمه معرفت چه شد...چگونه آمد و چه شد...از قبل دودسته گی
با هم و چون یکی شدن...بی همگی و تن بتن...راه جدا شد انجمن...جمع پریش و پر حزن... از قبل دو دسته گی
خوف و خطر چو سایه ها...نمی شود زما رها...بسته به پای پای ما...بهر قدم چو پای ما ...ازقبل دودسته گی
ارزش لعل با خزف...شده یکی به هرطرف...هرطرفی کشیده صف...شد همه بی نشان هدف...ازقبل دودسته گی
قدس و تقدس گران...شد ارزنی دراینزمان...خورد و حقیر ارزنان...شده همه رطل گران...ازقبل دودسته گی
دل شده جایگاه کین...پرازحیل تهی زدین...جهل و جهول در کمین...تا بزند دین بزمین...ازقبل دودسته گی
راه و صراط مستقیم...روی نموده درسقیم...سقیم در راه جحیم...ماهمه بیشیم و کمیم...ازقبل دودسته گی
شام و صبوح در گذر...سال به سال شد بتر...عمر کشید بال و پر...کور و کریم و بی خبر...ازقبل دودسته گی
سوز دل پیرزنی...به هرسرا و برزنی...گوش سپر به روزنی...تا به سرو سینه زنی...ازقبل دودسته گی
هرطرفی شرافتی...دست زده بطاعتی...تا نبرد قباحتی...دامن پاک ساحتی...ازقبل دودسته گی
مشغله دل این زمان...به قدر یک گرده نان...گرده نان و قوتمان...به سفره ها نه سفره مان...ازقبل دودسته گی
شعرمرا چو هزل دان...سخره و جمله رذل دان...هر ورقش چو عزل دان...ضد کمال و فضل دان...ازقبل دودسته گی
مطلع و ختم بیت ها...می نتوانم از خطا...سربه سرم چه بی خدا...چه بی خدا شدیم ما...ازقبل دو دسته گی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.